دختر جوان در تشریح ماجرا گفت :رابطه مان خوب پیش می رفت تا اینکه ناگهان تماس های دکتر قطع شد یک هفته تمام به درخواست های تلفنی من هیچ پاسخی نداد تا اینکه بالاخره روز هشتم پاسخ سردی داد

شگرد دکتر تقلبی برای اخاذی و بی آبرو کردن دختران و زنان فریب خورده

 

 

شرق پرس: چندی پیش دختر جوانی که هدف باجگیری یک پزشک مرموز قرار گرفته بود به پلیس مراجعه کرد و پرده از سرنوشت شوم خود برداشت.

این دختر که با دستور بازپرس پیش روی افسر تحقیق ایستاده بود در بازجویی ها با صدایی نگران گفت: یک ماه پیش به یک پارتی شبانه در حاشیه شهر دعوت شده بودم تا اینکه برای رفتن به خانه آنجا را ترک کردم.

وی افزود:دیر وقت بود که از خانه دوستم بیرون آمد.م مهمانی تا پاسی از شب طول کشیده و تاکسی های خطی همه رفته بودند از دوستم شنیدم آن دور و بر آژانسی در کار نیست . نگاهی به ساعتم انداختم. روسری خودم را کمی جلو کشیدم و کیف دستی را دست به دست کردم تا رفتاری موجه داشته و کسی مزاحمم نشود.

آیدا ادامه داد: ساعت از ۱۰ شب هم گذشته بود می دانستم در خانه همه نگران خواهند شد خودروهای گذری مرتب برایم بوق می زدند می دانستم خیلی از آنها مزاحم هستند خیلی منتظر ماندم اما باز هم خبری از تاکسی نبود. می دانستم که آن منطقه در حاشیه شهر قرار دارد و تاکسی به ندرت در آن مسیر رفت و آمد می کند.

وی افزود:باد سرد اذیتم می کرد نزدیک به یست دقیقه بود در گوشه ای تاریک ایستاده بودم تا ماشین مسافرکشی سر برسد از سویی می ترسیدم گرفتار آدم های بد بیفتم و از سویی چاره ای نمی دیدم که به یکی از خودروها اعتماد کنم.

آشنایی با آقای دکتر

آیدا آهی کشید و گفت:دیگر طاقت نداشتم بیشتر از آن معطل بمانم تصمیم گرفتم تا برای مسافت کوتاهی هم که شده به خودروهای شخصی اعتماد کرده و از آنها استفاده کنم و بتوانم به مرکز شهر نزدیکتر شوم.

دختر پریشان ادامه داد:به خودروهایی که مقابلم ترمز می زدند، نگاه می کردم و سعی داشتم تا از بین آن ها یکی را انتخاب کنم. سرانجام ماشینی لوکس و مدل خارجی نظرم را جلب کرد و سوار شدم. راننده بسیار باکلاس و جوان نجیبی به نظر می رسید و رفتاری بسیار مؤدبانه داشت. کمی که گذشت، راننده سر حرف را باز کرد و از سردی هوا گفت تا مسائل سیاسی و اقتصادی و آنقدر گفت تا اینکه توانست دل من را به دست بیاورد.

آیدا با بغض اظهار داشت: آنچنان محو سخنان هوشمندانه آن مرد قرار گرفته بودم که برخلاف تصمیم اولیه ام که می خواستم فقط تا مرکز شهر بروم اجازه دادم تا من را نزدیک خانه مان برساند. هنگام پیاده شدن، مرد کارت ویزیتی به من داد و خودش را دکتر کیارش، تکنیسین اتاق عمل معرفی کرد مطمئن بودم که آن مرد یک جنتلمن واقعی است و وقتی شنیدم دکتر بوده با خوشحالی از خودرویش پیاده شدم و به خانه مان برگشتم اخم پدرو مادرم و سکوت پرمعنای آنها طوری بود که فهمیدم اگر کمی با تاخیر می آمدم برخورد خیلی بدی با من می داشتند.

آیدا در مورد ادامه آشنایی اش با دکتر کیارش گفت:شب، هنگام خواب که به اتاقم رفتم هیجان زیادی داشتم و با عجله شماره تلفن دکتر را وارد تلگرام کرده و با ذوق زیادی دیدم که او هم صفحه تلگرام دارد.

عکسهای پروفایل دکتر پر بود از صحنه های اتاق عمل و لوازم پزشکی که در هرکدام، دکتر کیارش ژست خاصی داشت با استرس زیادی برای کیارش سلام فرستادم چند دقیقه ای طول کشید تا پاسخی دریافت کنم دقایقی که برایم مثل سال گذشت. بالاخره دکتر پاسخ سلامم را داد و باب گفت و گو باز شد و تا ساعاتی بعد از نیمه شب با هم گفت و گو کردیم. از آن شب به بعد کار م شده بود، چت و گفت وگو با آقای دکتر و لحظه شماری می کردم تا پیشنهاد ملاقات بدهد.

آیدا در ادامه افزود:ابتدا می خواستم پدرو مادرم را در جریان این دوستی قرار بدهم اما پشیمان شدم و یکی – دو هفته ای که گذشت، با هم قراری پنهانی گذاشتیم تا حضوری دیدار کنیم سراز پا نمی شناختم . چندبار در کافی شاپ و رستوران های مختلف با هم ملاقات کردیم او واقعا جذاب و دوست داشتنی بود تا اینکه انگار فهمیده بود مشتاق هستم به من ابراز علاقه کرد .

دختر با بغضی در گلو گفت:کیارش وعده داد به زودی به خواستگاری ام خواهد آمد. هربار که این را می گفت، در دل من قند آب می کرد همیشه منتظر بودم زمان خواستگاری تعیین شود مطمئن بودم با دکتر کیارش ازدواج خواهم کرد .

وی ادامه داد:رابطه ما خیلی صمیمی شده بود تا اینکه یک شب از من خواست تا برایش عکس های خصوصی از حالات مختلف خودم را ارسال کنم. ابتدا کمی جا خوردم اما بعد فکر کردم باتوجه به نیت خیر ازدواج، درخواست عجیبی نیست. چند شب پی درپی تصاویر خیلی خصوصی از خودم را با او به اشتراک گذاشتم و او مشتاقانه به تعریف و تمجید من می پرداخت.

آیدا اظهار داشت:رابطه مان خوب پیش می رفت تا اینکه ناگهان تماس های دکتر قطع شد یک هفته تمام به درخواست های تلفنی من هیچ پاسخی نداد تا اینکه بالاخره روز هشتم پاسخ سردی داد. هرچه می کوشیدم تا با دکتر گرم بگیرم و علت غیبتش را بدانم کمتر موفق می شدم تا اینکه ناگهان کیارش، چهره دوم خود را نشان داد.خواسته ای بس ترسناک داشت. او به من گفت که دچار بدهکاری زیادی شده است و اگرمن این میزان پول را برای او واریز نکنم، عکس های خصوصی ام را در همه صفحات مجازی منتشر می کند.

از ناباوری یخ زده بودم باورم نمی شد دکتر کیارشی که مرد رویاهایم بود اینگونه شیطان صفت باشد. از طرفی هرگز در توان من و خانواده ام نبود که بتوانیم چنین پولی را تهیه کنیم. نمی دانستم چه کنم از اشتباهات خودم خجالت می کشیدم اما می دانستم انگیزه ام ازدواج بود و اولین راه حلی که به نظرم رسید، اعتماد به پلیس بود.

کارآگاهان که مشخصات کامل مرد شیاد را در اختیار داشتند خیلی زود وارد عمل شدند و دکتر کیارش را به دام انداختند و کیارش در بازجویی های پلیسی لو داد که دکتر نیست و آن عکس ها همه حقه و نیرنگ بوده تا طعمه هایش را به دام اندازد.

مرد شیاد گفت:با چاپ کارت های ویزیت و تهیه عکس های فتوشاپی که من را در اتاق عمل نشان می دادند صفحه تلگرامی ای راه انداختم و با پرسه زنی در خیابان ها و سوار کردن دختران و زنان با استفاده از فضای لوکسی که به وجود می آوردم با آنها دوستی کرده و با وعده ازدواج عکس های خصوصی شان را به دست می آوردم و از آنها باجگیری می کردم.

وی افزود: اصلا تصور نمی کردم ایدا بخواهد شکایت کند چون بیشتر دختران و زنان از ترس آبرویشان هرچه می گفتم گوش می کردند اما آیدا این کار را نکرد.

در ادامه کارآگاهان با توجه به احتمال گستردگی اقدامات مشابه کیارش تلگرام این دکتر قلابی را تحت بررسی قرار داده اند تا با به دست آوردن مشخصات دیگر دختران و زنان پرده از جزییات اقدامات شیطانی کیارش بردارند.

 

 

 

رکنا