ما چاره ای جز این که نظام آموزش و پرورش مان را متحول کنیم، نداریم. اگر این کار بنیادین را نکنیم هر چه کنیم شبیه کوفتن آب در هاون خواهد بود. آینده همه ما و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، نسل اندر نسل در گرو چنین تحولی است.

لزوم تحول در نظام آموزشی

 

شرق پرس: جعفر محمدی در عصر ایران به نقد نظام آموزشی کشور پرداخت و به موضوعاتی مانند لزوم تغییر در نوع نگرش به سیستم آموزشی، تغییر رویکرد از حافظه محوری به توسعه مهارت های زندگی و ارتقاء شخصیت، تغییر در سیستم امتحانات و … به ویژه در مقطع ابتدایی نگاه متفاوتی داشت.

 

وی پیشنهاداتی برای عملیاتی ساختن این موضوعات مطرح کرد که در ادامه می آید.

 

تأسف انگیز است؛ هیچ کس نه در انتصاب و رأی اعتماد به وزیر آموزش و پرورش و نه در سؤال و استیضاح و برکناری او، درباره “تحول” در نظام آموزشی چیزی نمی گوید! گو این که مهم ترین دغدغه ها در نظام آموزشی این است که آیا مقطع ابتدایی ۵ ساله باشد یا ۶ ساله و آیا نام دوره راهنمایی را به متوسطه اول تغییر دهیم یا نه؟

 

بعضی ها هم تمام انتظارشان از وزیر، تأمین بهتر معیشت معلمان است (که البته در جای خود مهم است) و گروهی دیگر، نگران آنند که نکند وزیر، فلانی را از فلان جناح منصوب یا عزل کند.

 

همین است که تمام تغییراتی که در دهه های اخیر در نظام آموزش و پرورش صورت گرفته، صرفاً در حد اقدامات سطحی بوده است و اسم این ها را هم گذاشته اند تحول!

 

قطعاً اگر بخواهیم با همین فرمانی که تا کنون آمده ایم ادامه دهیم، درِ آموزش و پرورش بر همان پاشنه ای خواهد چرخید که تا کنون چرخیده است. بنابراین، “باید از جایی شروع کرد” و الّا این که فقط نقد شود و همه هم بر درستی نقدها صحه بگذارند، کاری از پیش نمی رود.

 

لذا پیشنهاد می شود برای تحول بنیادین در نظام آموزشی کشور، چند کار اساسی و اقدام عملیاتی شکل بگیرد.

 

۱ – همه صاحبنظران و رسانه ها نقدها و پیشنهادات خود در این خصوص را به طور عمومی منتشر کنند. دعوت اولیه و رسمی می تواند از سوی آموزش و پرورش باشد. اگر آموزش و پرورش نخواهد به این وطیفه تاریخی عمل کند، نخبگان و رسانه ها باید آغازگر این مسیر و مطالبه گری باشند. تا وقتی که این مسأله به یک “دغدغه عمومی” تبدیل نشود، کاری از پیش نخواهیم برد. جامعه باید نسبت به این موضوع حساس شود و بداند که آینده فرزندانش در گرو همین احساس مسؤولیت عمومی برای تحول اساسی در نظام آموزشی است.

 

۲ – گروه های مردم نهاد برای تجمیع دیدگاه ها توسط متخصصان هر استان تشکیل شوند تا آنچه در آن استان مطرح شده را تجمیع کنند و در نهایت مجموعه ای از دیدگاه ها و طرح های ارائه شده در کل کشور به دست آید.

 

۳ – با تصویب طرح یا لایحه ای گروه تخصصی تحول نظام آموزشی در وزارت آموزش و پرورش با “اختیارات ویژه و تام” شکل گیرد. در این گروه، علاوه بر اعضایی از وزارت آموزش و پرورش، نمایندگانی از مجلس، دانشگاه ها، متخصصان تعلیم و تربیت و نمایندگان تشکل های مردم نهاد و … حضور داشته باشند.
کار این گروه تخصصی، جمع بندی طرح ها با استفاده از تجربیات موفق و متعدد جهانی و ارائه چند طرح از دل آنهاست. طرح های این گروه، با تمام ریزه کاری ها و جزئیات، منتشر شود تا متخصصان و عموم مردم بتوانند در یک گفت و گوی ملی درباره اش ابراز نظر کنند.

 

۴ – طرح های نهایی در کنفرانس های علمی با حضور متخصصان امر، نقد و بررسی و اصلاح شوند و سرانجام با چندین بار رفت و برگشت و اصلاحات لازم، طرح نهایی توسط  گروه تخصصی تحول نظام آموزشی در وزارت آموزش و پرورش تدوین شود.

 

۵ – با تدوین طرح نهایی است که مشخص می شود آموزش و پرورش جدید چه شکلی خواهد بود. مثلاً در منظر من، یکی از ویژگی های آموزش وپرورش جدید در مقطع ابتدایی، کلاس های درس فرایندمحور هستند نه نهایت محور. یعنی دانش آموزان در بطن برنامه های کلاسی مانند گفت و گو، کار گروهی، بازی های هدفمند، کتابخوانی هوشمند و … قرار می گیرند و هدف نظام آموشی رسیدن به نهایتی به نام امتحان نیست. اگر به فرض قرار باشد چنین اتفاقی بیفتد، باید معلمان و مربیان با این شرایط جدید آشنا شوند و تحت تعلیمات جدید قرار گیرند. خود این کار، یک پروژه بزرگ است که اگر شکست بخورد، کل طرح نابود خواهد شد یا به صورت کاریکاتورگونه اجرا می شود.

 

۶ – به میزانی که نیروهای اجرایی طرح، توجیه و آماده می شوند، باید به تدریج و بر اساس آمادگی هر منطقه، کار را شروع کرد. نمی توان منتظر بود که همه کشور آماده و بعد از آن طرح اجرا شود. اتفاقاً اجرای تدریجی طرح، نقاط ضعف و قوت آن را مشخص می کند و می توان در توسعه اش، هوشمندانه تر عمل کرد.

 

۷ – گروهی منتخب از متخصصان تعلیم و تربیت، مسؤولیت نظارت بر آن را بر عهده بگیرند و در سال های اول اجرا، اجازه قانونی اصلاح را داشته باشند تا طرح در یک بازه زمانی معقول، به پختگی لازم برسد و بعد از آن، هر گونه تغییری نیازمند پروسه های قانونی زمان خود باشد.

 

تنها با اجرای این ۷ مرحله یا مراحلی نظیر این، می توان آموزش و پرورش و فرزندان این کشور و نهایتاً خود کشور را از انحطاط نجات داد.

 

همه مراحل نیز واقعاً مهم هستند و غفلت از هر کدام از آنها می تواند طرح را ناکارآمد کند؛ مثلاً اگر گام اول برداشته نشود، تحول در آموزش و پرورش مطالبه و دغدغه عمومی نمی شود و در نتیجه هر تغییری در سیستم بسته اداری آموزش و پرورش اتفاق می افتد کما این که تا کنون نیز همین گونه بوده است. یا اگر از توانمندی، دانش و تجربه متخصصان غیردولتی و تشکل های مردم نهاد استفاده نشود، باز همه چیز در سیکل بسته کنونی رخ خواهد داد. یا وقتی در بند ۳ به اختیارات تام گروه تخصصی تحول نظام آموزشی در وزارت آموزش و پرورش اشاره می شود بدین معناست که هر چند لازم است مجلس در جریان تحول قرار بگیرد و نظر دهد ولی بعد از نهایی شدن طرح بر اساس خرد جمعی، آن را تغییر ندهد و این گونه نباشد که طرح در نهایت به مجلس برود و در آنجا نمایندگان که طبیعتاً متخصص تعلیم و تربیت نیستند، با نظرات سلیقه ای ان را تغییر دهند و از حیّز انتفاع ساقط کنند.

 

وزارت آموزش و پرورش، یکی از محافظه کارترین و کم تحرک ترین مجموعه های دولتی است که اگرخودش بخواهد به تنهایی این بار را بر دوش بگیرد، با سرعت لاک پشتی اش که ناشی از ماهیت و تاریخ این وزارتخانه است، نمی تواند به جز اصلاحات کوچک، کاری از پیش ببرد. حتی اگر وزیری هم بخواهد واقعاً تحولی در این عرصه به وجود آورد، حتی ممکن است با مقاومت هایی از درون و بیرون این وزارتخانه مواجه شود و نتواند کاری از پیش ببرد. بنابر این، لازمه این تحول، ابتدا مطالبه جدی آن از سوی مردم است و ثانیاً انجام آن بر اساس الگوی فرادستگاهی و حتی فراقوه ای است.

 

ما چاره ای جز این که نظام آموزش و پرورش مان را متحول کنیم، نداریم. اگر این کار بنیادین را نکنیم هر چه کنیم شبیه کوفتن آب در هاون خواهد بود. آینده همه ما و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، نسل اندر نسل در گرو چنین تحولی است.