از دلایل اصلی موفقیت بعضی از چهره ها در مقابل ناملایمات سیاسی؛ رعایت نمودن "مؤلفه های روانشناسی" مثل: کنترل خشم، مقابله به مثل نکردن، صبر توأم با راه حل منطقی، غلبه بر احساس و اضطراب، خوشبینی... می باشد.

payband-saeed16

 

 

شرق پرس: با توجه به معادلات و مؤلفه های مدرن امروز سیاست، جایگاه و منزلت “روانشناسی” روز به روز نقش خود را آشکار تر کرده است. “روانشناسی” که در معنای لغوی با روح و روان آدمی کار دارد، مسلما به طور سیستماتیک بخش گسترده ای ازحوزه  سیاست   را فرا گرفته ونقش بی بدلیلش به وفوراهمیت پیدا کرده است. کسانی به عنوان سیاستمدار محبوب جامعه می شوند و با اقبال وسیع مردم روبه رو هستند که از لحاظ “روانشناسی” شخصیت اثرگذاری داشته باشند.

 

 

در مرحله اول؛ سیاستمدارانی در بین مردم نفوذ قابل توجهی دارند که از لحاظ گفتاری از ادبیات ممتازی برخوردار باشند، نوع گفتارشان فصیح و بلاغت کلامشان با شیوایی همراه باشد، واژگان را در سر جای خودشان قرار دهند و لحن کلامشان تأثیرگذار است، در ارتباطتشان تعامل معناداری برقرار کند، نوع نگرش و جهان بینیشان بر اصول روانشناسی پایه گذاری باشد.

 

 

روانشناسی و سیاست، لازم و ملزوم یکدیگرند؛ هر فردی که در حوزه سیاست فعالیت می کند باید از دریچه روانشناسی، قضایای سیاسی را نگاه کند واز لحاظ روحی و روانی از وضعیت سالمی برقرار باشد و از طرف دیگر  فرد سیاسی باید با تیزبینی و به صورت هوشمندانه نکات روانشناسی را تحلیل کند. فرد سیاستمدار زمانی که بر گفتار و اعمالش کنترل مناسبی داشته باشد، موفقیتش چشم گیر است.

 

 

از دلایل اصلی موفقیت بعضی از چهره ها در مقابل ناملایمات سیاسی؛ رعایت نمودن “مؤلفه های روانشناسی” مثل: کنترل خشم، مقابله به مثل نکردن، صبر توأم با راه حل منطقی، غلبه بر احساس و اضطراب، خوشبینی، آماده کردن روح و روانش در مقابل انتقادهای تند، فضای مثبت اندیشی بر خود و همفکرانش، امواج امید و نشاط در جامعه، دعوت به صلح و آرامش، عدم موضع گیری غیرمنطقی، تجربه اندوزیشان، سکوت عقلانی، تولید ایده ها و برنامه ها برای برون رفت از مشکلاتشان می باشد.

 

 

از جمله مطالب بسیار مهم در حوزه روانشناسی وسیاست؛ دنبال کردن پاسخگویی به گرایش های سیاسی، نحوه شکل گیری و تغییر تفکرات سیاسی، است؛ در این زمینه “روانشناسی” به سیاستمدار فرصت می دهد که بهترین تصمیمات منطقی را بگیرد و در مراحل سخت و دشوار فضای سنجیده ای اتخاذ کند و با کمترین هزینه بهترین خروجی ها را کسب نماید؛ در این زمینه عملکرد بعضی از سیاستمداران، روز به روز نقش پر رنگ “روانشناسی” را برای سیاست مشخص کرده است.

 

 

وقتی “روانشناسی” و سیاست به طور عملیاتی و به تمام معنا در یک راستا حرکت کنند، فضای سیاسی موجب نشاط، تحرک، پویایی و حول اخلاق محوری متمرکز می شود. به نظر نگارنده این روانشناسی است که از یک فرد که قصد ورود به عرصه سیاست دارد، سیاستمدار توانمندی می سازد.

 

 

به طورطبیعی سیاستمداران بر حسب کلید واژه های روانشناسی همچون: ایده ها، انگیزه ها، باورها به مسائل پیرامون محیطی، اعمال ناخودآگاه، انگیزش های فردی، الگوها و سرمشق گیری از بزرگان، حس مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی،عزت نفس، خود پنداره های قوی، اعتمادبه نفس، عدم خودشیفتگی، دوری گزیدن از تفکرات خودکامگی، علاقه و توانمندسازی خویش، عمل می کنند.

سعید پایبند- مدرس دانشگاه