اعتیاد بلای خانمان سوزی که دیگر می توان گفت همه ی جامعه را درگیر خود کرده, از کارگر و کارمند تا بیسواد و تحصیلکرده و از نوجوان و جوان تا پیر و سالخورده. اما امید همیشه هست و اگر فرد بیمار خود بخواهد می تواند از مسیری که به زندان, تیمارستان و در نهایت مرگ ختم می شود بازگشت داشته باشد. بازگشت از مسیر نابودی و سلام به زندگی.

kamp-tark-eteiadd

 

 

 شرق پرس-سکینه نوری تیرتاشی: نیم روز پاییزی بود و آفتاب نیمه جان پاییز از پنجره های کوچک کمپ ترک اعتیاد به درون سالن های طویل می تابید.

 سالنی بزرگ با پنجرها یی کوچک و تخت های کنار هم و محوطه بزرگ سنگ ریز شده ای که دیوارهایی بلند همراه با دری بزرگ دور آن را حصار کرده بود مجموعه بهبودی و اقامتی میان مدت “جامعه سالم گلوگاه” را تشکیل می داد. وقتی برای بازدید ازکمپ وارد شدیم زمان حیاط گردی بیماران بود آنهایی که برای رهایی از بلایی خانمان سوز به این مکان پناه آورده بودند.

 

 

در میان آنها می توانستی ظاهرهای مختلفی را ببینی که با نگاه متفاوتی به زندگی   چشم دوخته بودند آنهایی که گذشته ویران شده خود را با آجرهای بهبودی دوباره می ساختند. در میان جمع رو به بهبود که ایام محرم را با صدای عزاداری تلویزیون داخل سالن سر می کردند مردی قوی هیکل با بازوهای برجسته و چهره ای آفتاب سوخته که پیراهن مشکی به مناسبت ایام عزاداری محرم به تن کرده بود به سمت ما آمد, پس از اینکه متوجه شد خبرنگار هستیم از ما خواست به حرفهایش گوش دهیم. اینگونه بود که ما باب گفتگویی را با جوان ۳۸ ساله که یکی از بهبود یافتگان این مرکز بود گشودیم تا نوری باشد در میان راه تاریک و پر هراسی که برای رهایی از آن عزمی قوی و همتی بلند لازم است.

 

  • (ایشان خود را به صراحت معرفی کردند, اما به دلیل مشکلات اجتماعی که ممکن است گریبانگیر خانواده ایشان شود در این گفتگو از ذکر نام این عزیز بهبود یافته معذوریم)

 

از خودت بگو؟

ع . ا   ۳۸ سالمه از ۲۱ سالگی شروع به مصرف مواد کردم و ۱۵ سال توی این کار بودم ۲ ساله که ترک کردم. ابتدا جوان خوب و ورزشکار برای جامعه بودم. توی شهر همه مرا می شناختند اما آدمی شدم که بواسطه مواد مخدر  هر کاری بگی کردم.

 

 

چی شد به سمت مواد کشیده شدی؟

ورزشکار بودم کشتی می گرفتم برای انتخابی تیم ملی کشتی آزاد دعوت شدم ولی هیچ حمایتی نشدم برای مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی ازاد مرحله اول می رفتیم اما پول نداشتیم تا جایی که شهردار وقت گلوگاه دقیقه نود و در آخرین لحظه آمد کنار جاده به ما پول داد. اون زمان فقط ۱۹ ساله بودم.

پس از مدتی تنها شدم کسی به حرفهای من گوش نمی داد وقتی که مواد مصرف به خودم هم اعتماد نداشتم. ما باید به یک بنده ای اعتماد کنیم تا بتونیم به خداوند وصل بشیم راهش اینه که من درون خودم را پیدا کنم به یک نفری اعتماد کنم بعد بیام به خدای خودم اعتماد کنم .

 

از خانواده و از دوران نوجوانی بگو؟

توی خانواده معمولی بزرگ شدم ۵ تا داداش بودیم و دو تا خواهر که یکی از داداشام به خاطر مصرف مواد مخدر دیگه بین ما نیست من بچه سوم خانواده ام . تو سن ۲۱ سالگی ازدواج کردم ۲ تا بچه دارم با خانمم دارم زندگی می کنم و اون زمان که ازدواج کردم اعتیاد نداشتم.

 

 

چطور آلوده شدی؟

بیماری اعتیاد رو از بچگی داشتم پدرم مصرف تفننی داشت و دروغ هایی که به خانواده و به مادر و به افراد دیگه می گفت توی ذهنم مونده از همونجا به من انتقال داده شد یواش یواش در من هم این مسئله رشد کرد.

 

 

چه موادی مصرف می کردی؟

مصرفم از الکل شروع شد و بعد یواش یواش به مواد سبز، سیاه و محرک رسید و طولانی شد.

 

 

بیشتر توضیح بده.

حدوداً ۱۵ سال آلوده بودم دست به سرقت نمی زدم اما از سرقت از منزل شروع کردم و این کمتر کاری بود که می کردم اگر مواد مخدر می خواستم و به من نمی رسید احتمال داشت به کسی صدمه بزنم و حتی جانش را بگیرم چون مواد مخدر داشت واسه من تصمیم می گرفت.

 

 

چطور شد که خواستی پاک باشی و ترک کنی؟

به آخر خط رسیدم بیشتر از دو سال پیش بود که تصمیم گرفتم پاک باشم .توی این دو سال لطف خداوند بود که تونستم ترک کنم.

 

 

زمان آلوده بودنت به مواد در آمدت از کجا بود؟

به هر کاری دست می زدم روزهای سختی رو گذروندم سختی زیاد کشیدم هر چیزی که تونستم فروختم و در آمدم بعضی وقتها خیلی زیاد هم میشد.

 

 

در آمد زیادت ! را چی شد ول کردی؟ با این در آمد سختی هم می کشیدی!

اره در آمدم خوب بود ولی به کجا داشتم می رفتم. پول داشته باشم می تونستم برم ساعت طلا بخرم ولی زمان را نمی تونم بخرم می تونستم. یه رختخواب راحت بخرم ولی نمی تونستم خواب راحت داشته باشم می تونستم پول داشته باشم ولی سلامتی رو نمی تونستم, برم دارو خونه و بگم که به من سلامتی بده. به خاطر اعتیادم از زندگی لذت نمی بردم.

 

 

در حال حاضر به چه کاری مشغول هستی؟

همین جا شاغل هستم و سعی می کنم گذشته ام را پذیرا باشم و این را قبول کنم که مواد مخدر باعث این رفتارم بود.

 

 

بعد از ترک مواد شده به کشتی برگردی؟

خیلی دوست دارم ولی شرایطش رو ندارم دوست دارم برای سلامتیم ادامه بدم .

 

 

حالا که تو ترکی خانواده از شما راضی هستن؟

این رو باید از همسرم بپرسین که ازهمین جا ازش تشکر می کنم. من خودم بگم فایده ای نداره.

 

 

شما چی از خودت راضی هستی؟

آره راضی ام از جامعه هم راضی ام. امروز دارم قدم می زنم و احترامی که باید رد و بدل بشه ، می شه.

 

 

اعتیاد رو چقدر در جامعه بزرگ می بینی؟

من زیاد دیدم کسایی که معتاد بودند و هستند و به این درد دچارن . خدا رو شکر می کنم این درک رو به من داده که ترک کنم و راه جدیدی رو پیش بگیرم. خیلی از رفیق هام  به خاطر مصرف مواد الان زیر خاک خوابیدن .من رفیق دارم که به خاطر ۲۵ گرم مواد بچه اش رو به یه افغانی فروخت. امروز خدا رو شکر می کنم این درک رو دارم که اون مسیر رو نرفتم .

 

 

نگاه جامعه و مسئولان بهت چطوره؟

نگاه مردم خوبه ولی مسئولین نه. تنها جایی که به من لطف کردند اینجا بود. آقای عموزاد مدیر این مکان به من لطف کرد اونم چون هم درد من بود منو درک کرد لطفی از مسئولین ندیدم البته نباید با این صراحت صحبت کنم اما صدای من تنها جواب نمی ده.

 

 

چه خواسته ای از جامعه داری؟

هر کسی سهم خودش را در مملکت انجام بده نمی خوام مثل دوران مصرفم مثل زالو آویزان کسی باشم مواد مخدر می تونه هر چیزی رو به من بچسبونه.

 

 

توصیه ات به مسئولین چیه ؟

این مسیر ترک و راحت شدن از اعتیاد رو در اختیار همه مصرف کننده ها بذارن. حمایت رو دولت از آنها داشته باشه سهم خودشان را انجام بدهند دم در این موسسه نوشته بعد از جنگ بزرگترین مسئله اعتیاد است اگه واقعا می خواهند به این مسئله عمل کنند همت کنند. اشتغالزایی کنند. بنشینند و دو تا گوش شنوا بگذارند برای قربانیان اعتیاد, دردهایشان و صحبتهایشان را گوش کنند. دوستان زیادی دارم که ترک کردند و باورم شدند همونهای که روزی به دستشون تزریق می کردند.

 

 

تو هم تزریق می کردی؟

شکر خدا فقط تزریق نکردم

 

 

حرف آخر ت به کسانی که هنوز اعتیاد دارند و برای ترک اقدام نکردند چیه؟

فقط می خوام بگم مواد مخدر زورش خیلی زیاده ولی باید حرف گوش کنیم و با یه دندگی مسیر را نریم من اینکار رو انجام دادم  و به جایی رسیدم که همه چیز رو داشتم از دست می دادم فقط می خوام بیان تو چنین مکانهایی برای ترک بشینن و صحبت کنند و حرف گوش بدهند و این مسیر و دنبال کنند. به اون کسایی هم که بیرون دارند مصرف می کنند و دارن اون مسیر رو ادامه میدن بهشون می گم ته این مسیر یا زندان یا تیمارستان و یا مرگ.