بیکاری نقش ویران کننده ای در بنیان های معنوی زندگی بیکاران ایفاء کرده و درون فرد بیکار را آکنده از آلام شدید روحی و آسیب های روانی می کند...

بیکاری: عواقب خطرناک بیکاری برای جامعه

 

شرق مازندران: برای اکثر مردم، بیکاری وضعیت خوشایندی نیست. بیکاری را نمی توان به آسانی تعریف کرد. معنای آن فاقد کار بودن است، اما کار به معنای کارمزدی و کار در شغلی شناخته شده است. کار مخرج مشترک و شرط هر نوع زندگی انسانی در جامعه است. فاقد کار بودن هنگامی که شخص به آن نیاز دارد و نداشتن منابع لازم برای گذراندن یک زندگی رضایت بخش، علاوه بر سختی مادی رنج روحی به همراه می آورد.

 

تجربه بیکاری برای کسانی که به داشتن شغل ثابت و مطمئن عادت کرده اند می تواند بسیار ناراحت کننده باشد. بدیهی است مستقیم ترین نتیجه آن از دست دادن درآمد است. در جوامع امروزی داشتن شغل برای حفظ عزت نفس فرد مهم است حتی در مواردی که شرایط کار نسبتا ناخوشایند و وظایف مربوطه کسل کننده است کار معمولا عنصر تشکیل دهنده ای در ترکیب روانی مردم و دور فعالیت های روزانه آنها است.

 

 

کاهش مهارت های شغلی

 

 

هماهنگونه که انجام و تکرار فعالیت های خاص موجب ارتقاء مهارت های حرفه ای می شود عکس آن نیز صادق است، یعنی انجام ندادن و عدم تکرار یک حرفه  خاص در بلند مدت به کاهش درجه مهارت شغلی فرد می انجامد. از آنجاییکه به علت پدیده بیکاری مزمن حس خود اتکایی و اعتماد به نفس شخص بیکار شکننده و آسیب پذیر می شود علاوه برکاستن از مهارت های شغلی قابلیت ها و توانایی های فطری فرد که می تواند در عرصه کار و تولید به اوج شکوفایی و بلوغ برسد، کم کم پژمرده شده و تحلیل می رود.

 

 

کم رنگ شدن ارزش ها

 

 

شواهدی وجود دارد حاکی از اینکه آن زمان که نرخ بیکاری از مقیاس متداول و قابل قبول فراتر می رود منحنی رشد ارزش های فرهنگی و معنوی در جامعه رو به نقصان گذاشته و سیر نزولی خود را طی می کند. افرادی که در بیکاری مزمن بسر می برند ذهنیت آنان شدیداً به سوء ظن و بدبینی آغشته شده و به عنوان «پیروان مکتب بدگمانی» به رشد و گسترش فزاینده این احساس و بدبین کردن مردم به نظام اجتماعی و عدل و انصاف داعماً دامن می زنند. کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی که در خودباختگی  افراد بیکار ابزاری کارساز به شمار می رود در هدایت این گروه برای قبول مسئولیت و اعتماد به نفس نقش خرابکارانه ای ایفاء می کند.

 

 

آسیب های روحی و روانی

 

 

پدیده بیکاری نقش ویران کننده ای در بنیان های معنوی زندگی بیکاران ایفاء کرده و درون فرد بیکار را آکنده از آلام شدید روحی و آسیب های روانی می کند. مطالعات تجربی عده ای از محققان روانکاو مؤید این نکته است که «قوای فکری و دماغی شخص بیکار در معرض تهدید و آسیب هاب جدی است»

تحقیقات گروه مذکور نشان می دهد که آمار تکان دهنده انتحار و خود کشی افرادی که بصورت بلند مدت از پدیده بیکاری رنج برده اند  می تواند شاخص مناسبی برابی درک جامعه از عدم قابلیت تحمل این قربانیان تیره بخت باشد. پدیده بیکاری در دوره های بلند مدت به روحیه بیکاران و بنیان های اخلاقی جامعه آسیب جبران ناپذیری وارد می کند.

 

 

عدم تندرستی و مرگ و میر

 

 

پدیده بیکاری علاوه بر ایجاد انگیزه های قوی در اقدام به انتحار و خودکشی،  در بسیاری از موارد منجر به مرگ و میر هایی می شود که منشأ  آن ها افسردگی های  روحی و بیماری های روانی است و به لحاظ پزشکی دقیقاً قابل تشخیص و شناسایی هستند. عملکرد فوق تا حدودی معلول کمبود درآمد و سازو برگ های مادی و تا اندازه ای مولود افسردگی و عقده های خودکوچک بینی است  که به واسطه بیکاری های مزمن درون شخص بیکار انباشته شده است.

 

 

تضعیف روابط اجتماعی و فامیلی

 

 

پدیده بیکاری علاوه بر تضعیف و کند کردن آهنگ تعلقات خانوادگی، دلبستگی های خویشاوندی و روابط اجتماعی را نیز تحت الشعاع قرار داده و آنها را دچار از هم گسیختگی می کند تا اندازه ای که می توان گفت تبعات فوق علاوه بر سازو برگ  های مالی  از حس عدم اعتماد به نفس شخص بیکار نشأت می گیرد.  علت فوق بیشتر متأثر از کمبود یک زندگی مادی سازمان یافته است که همزمان با بلوغ پدیده بیکاری مشکلات خاص آن بر روابط یاد شده سایه می افکند.

 

 

تشدید نابرابری ها

 

 

 پدیده بیکاری ناخودآگاه بر تشدید تنش های قومی  نژادی و همچنین تفاوت های جنسیتی اثرات منفی و غیرقابل انکاری خواهد داشت. آن زمان که عرصه های کار و اشتغال بر جامعه ای تنگ می شود عمده ترین گروه هایی که از تندیاد این جریان آسیب می بینند، اقلیت های قومی، نژادی به ویژه مهاجران آن جامعه خواهند بود. ادامه روند پدیده بیکاری تصور نگران کننده ای را از چشم انداز یکپارچگی وحدت و زندگی منظم گروه های مهاجر قانونی که جزئی از جریان اصلی آن جامعه به شمار می روند ترسیم خواهد کرد.

 

 

کاهش انگیزه های کاری در آینده

 

 

آن یأس و نا امیدی که در بستر بیکاری پرورش یافته،  به مرور زمان هرگونه انگیزه آتیه نگری را در ارتباط با کار و اشتغال در روحیه سرد و فسرده شخص بیکار که دوره های بلند مدت و طاقت فرسای بیکاری را سپری کرده می میراند و او را بیش از پیش مأیوس و منفعل می سازد. اگرچه بعضی از محققان با استناد به تئوری «واکنش» پرفسور برم  BREHM)) برخلاف ادعای فوق به بحث و جدل پرداخته و معتقدند که شخص بیکار پس از مدتی دارای بازتاب های تجدید حیات شده ای گشته و بر مشکلات خود غلبه پیدا می کند. اما شواهد تجربی فراوانی برآن دلالت دارد که نمود های برجسته تر بیکاری  به ویژه در ایام بلند مدت به صورت کاهش انگیزه های مثبت و تسلیم محض پدیدار خواهد شد.