بسته نگه داشتن دایره مدیریت و مسؤولیت های عالی و میانی کشور و محصور نمودن آن با زنجیر حزب و گروه و ساختن حصار های مبتنی بر توهم و نگرانی های ذهنی و بی اساس و ممانعت کردن از ورود دیگران به عرصه خدمت ، به کشور و به همه مردم آسیب خواهد رساند .

 

 

                      
    شرق پرس: در مباحث جامعه شناختی و حتی در مباحث رایج در حوزه علوم سیاسی ، تقسیم مردم یک کشور به اقلیت و اکثریت ، فاقد کمترین اصالت و اعتبار است . ترویج و تکرار ناخواسته و ندانسته این قبیل تقسیمات و اصطلاحات نیز اشتباه است . تفاوت چندانی هم وجود ندارد که تقسیم بندی ها برمبنای زبان ، قومیت ، نژاد ، مذهب باشد یا منطقه زیستی مردم . کما اینکه در جامعه جهانی نیز هنگامی که موضوعی مثل حقوق بشر ، مبارزه با فقر و نظایر آن مطرح است ، اعضای جامعه جهانی را بر مبنای رنگ پوست و نژاد یا محل سکونت ، تقسیم نمی نمایند.

 

    قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛ به عنوان میثاق ملی و قرارداد پایدار و فراگیر میان مردم با حکومت و حاکمیت ، مورد پذیرش و احترام ملت قرار دارد . این قانون که در نوع خود متعالی و آرمانی است ، حقوق و تکالیف متقابل مردم با حاکمیت را به خوبی روشن ساخته است . در این قانون ، ملت ایران به عنوان یک موجودیت واحد و منسجم و غیر قابل انفکاک  و تجزیه ، مورد نظر قرار گرفته است . این نگاه فراگیر وگستره ای به وسعت ایران ، وحدت ملی را تضمین و آن را از گزند هر تهدید و توطئه ای مصون می نماید.

 

    البته در قانون اساسی ما نکات و اشاراتی وجود دارد که چه بسا از آنها به مثابه امتیاز و ارجحیت بخشی از مردم کشور بر بخش دیگری از همان مردم یاد شود. به طور مثال : زبان فارسی ، زبان رسمی کشور و یا مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی کشور یاد شده است . با کمی دقت ، به خوبی مشخص می شود که اشاره یا تأکید بر این موارد ، از هیچ روی دربردارنده مفهوم برتری و ارجحیت عده ای بر عده دیگر و تقسیم مردم کشور به طبقه برتر و طبقه درجه دوم نیست . دراینجا نیز لاجرم باید از توافق موجود میان کشورها به عنوان شاهد مثال استفاده کنیم . در مناسبات بین الملل و در تعاملات جهانی و به موجب توافق صورت گرفته میان دولت ها ، چند زبان به عنوان زبان رسمی در مذاکرات و در تنظیم انواع قراردادها و توافق نامه ها ، شناخته شده اند . علت و ضرورت انجام این مهم ، لزوم توجه به فهم و درک و برداشت یکسان از مفاد قراردادها و پیشگیری از بروز اختلاف در استنباط از مفاد قرارداد و جلوگیری از تفسیر های متفاوت از آن است . تعیین چند زبان مشخص برای استفاده از آنها در روابط میان کشور ها نه به معنی امتیاز و برتری کسانی است که به این زبان ها تکلم می کنند و نه به معنی بی اعتباری سایر زبان های رایج در جهان است.

 

در بسیاری ازکشورها و به خصوص کشورهایی که دارای تنوع قومی و زبانی هستند ، نه می توان و نه ضرورتی دارد که تمام زبان ها و گویش های مرسوم در هر منطقه به عنوان زبان رسمی کشور تلقی گردد . به علت دشواری های موجود و مشکلاتی که ممکن است در استفاده از زبان های مختلف در مناسبات رسمی رخ دهد ، یک یا دو زبان به عنوان زبان رسمی شناخته می شود . اما در عین حال استفاده از سایر زبان ها در روابط اجتماعی و آموزش آنها در مناطقی که تعداد غالب مردم با آن تکلم می نمایند ، منع و ممنوعیت و محدودیت ندارد . با این توضیح ، علاوه بر ضرورت و مستدل بودن انتخاب زبان رسمی ، به خوبی مشخص می گردد که رسمی  شناخته شدن زبان فارسی نه به معنی برتری فارسی زبانان است و نه به معنی نادیده انگاشتن سایر زبان ها و گویش ها و صد البته انتخاب زبان فارسی به عنوان زبان رسمی نیز ، با توجه به پیشینه تاریخی و غنای فرهنگ و ادبیات ایران از رهگذر این زبان می باشد.

 

اگر ظرفیت وسیع و دایره شمول گسترده پیش بینی شده در قانون اساسی نبود ، چه بسا باتوجه به جامعه متنوع زبانی و نژادی ایران ، دشمنان وحدت و تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشورمان می توانستند با استفاده از این شرایط ، بذر کینه واختلاف های نژادی و قومی  را در خاک پاک ایران بریزند و محصول خود را – که همان تضعیف کشور و غارت آن است – برداشت نمایند . اما درایت و دوراندیشی خبرگان قانون اساسی و استفاده از نظرات و دیدگاه دلسوزان آینده نگر در توجه یکسان و نگاه متوازن به همه اقشار و آحاد جامعه ، این خطر احتمالی را از ساحت کشور دورنمود.

 

توجه به زمینه های همدلی و وفاق ملی و توجه به لزوم مشارکت همه مردم در امور مختلف ، یک اصل برآمده از قانون اساسی و مبتنی بر مدیریت کشور و از مبانی حکومت می باشد . این توجه نه یک انتخاب برخاسته از سلیقه و مربوط به زمانی محدود ، بلکه ضرورتی ثابت و مربوط به همه دوره ها و همه دولت هاست.

 

مردم ایران زمین ، با وجود تفاوت در زبان و گویش و قومیت و زیست بوم خود ، دارای اشتراکات فراوان مهمی هستند . همه مردم ایران در اینکه ایرانی هستند ، با یکدیگر مشترک هستند . همه ما با مباهات و افتخار، خود را ایرانی می دانیم . هنگامی که سخن از ملیت مطرح می شود ، هیچ کس تعلقات زبانی و قومی را مطرح نمی نماید بلکه همه به اتفاق و بی تردید ، ایرانی بودن را به عنوان فصل مشترک و محل پیوند و یگانگی خود ، فریاد می زنیم . بسیاری از هموطنان ما کرد هستند ، اما قبل از اینکه کرد باشند ، ایرانی هستند . بسیاری ازهموطنان بلوچ ، ترک ، عرب ، فارس ، گیلک ، لک ، ما زنی ، خراسانی ، مسلمان ، مسیحی ، کلیمی ، زرتشتی ، شیعه و اهل سنت وووهستند اما همه ما در یک محل با یکدیگر تلاقی پیدا می کنیم و آن در ذیل نام مبارک ایران است . زبان یک مشخصه است . قومیت یک مشخصه است اما آنچه که بیش از آنها هویت ملی ما با آن گره خورده و ما را با یکدیگر پیوند می دهد ، ایران ماست.

در سه دهه اخیر و در حیات مبارک نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران عزیز ، کشورمان همواره با دشمنی های آشکار و پنهان استکبار جهانی و با توطئه های کوچک و بزرگ بدخواهان نظام اسلامی و ایران همیشه سربلند و مردم آن مواجه بوده است . با غیرت و دلاوری و ایستادگی و مقاومت مردم و با درایت مدیران عالی کشور و تحت هدایت های امام خمینی ( رحمه الله علیه )  و رهبر معظم انقلاب ( حفظه الله ) ، دشمنی ها خنثی و توطئه ها ناکام ماند . آنچه که در این میان محل توجه است اینکه ، در مقابله با دشمن و دردفع خطر،همه مردم ایران در صحنه حاضر بودند و پایدار ماندند . این حضور بی مثال مختص یک قوم و یک ناحیه از کشور نبود . در دفع خطر جنگ و دفاع از کشور و بیرون راندن متجاوز  و مهاجم ، ترک و عرب و فارس و بلوچ و لر و کرد و مسلمان و مسیحی و … در کنار هم و در یک سنگر و برای رسیدن به یک هدف مشترک ، به جهاد و مبارزه پرداختند کما اینکه در دفع توطئه ناکام تجزیه بخشی از کشور نیز ، ترک و فارس و عرب به یاری کردستان عزیز و هموطنان کرد پرداختند و در کنار آنها از پاره تن ایران دفاع نمودند.

 

حضور هموطنان کرد و ترک ولر و بلوچ در تمام صحنه های دفاع از ایران و انقلاب و رویارویی با دشمنان شرقی و غربی نظام ، اصطلاح بسیار عمیق و پر معنی  ” مرزنشینان غیور ” را وارد ادبیات سیاسی – نظامی کشور و فرهنگ انقلاب نمود . متصف ساختن مرز نشینان به صفت ارزشمند و والایی مثل غیرت و شجاعت ، حاکی ازفضیلت ها و شایستگی های دیگری است که حتما در میان آنها وجود دارد اما متاسفانه به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است . لذا این ایراد باید برطرف شود و باید به این مهم به خوبی توجه شود که در پی فروکش کردن بحران ها و خطرات ؛ غیرت و شجاعت و سایر شایستگی ها و توانمندی های مرز نشینان ، فروکش نمی کند و آنان همچنان شجاع و غیور هستند و نباید تا زمان شعله ور شدن آتش توطئه ای دیگر ، فراموش شوند.

 

به هنگام شور و هیجان انتخابات ، همه کسانی که داوطلب ورود  به مجلس و یا داوطلب سکانداری دستگاه اجرایی کشور و تصدی مسؤولیت ریاست جمهوری کشور می شوند ؛ به اتفاق از توجه بیش از پیش به کرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن سخن می گویند اما پس از نائل آمدن به موفقیت و هنگام ادای دین به مردم و عمل به تعهد ، وعده های خود را فراموش می کنند و حکایت کشک و دوغ تکرار می شود . این ناسپاسی و این نقض عهد های چند باره ، خوشایند نظام اسلامی و مدیران آن نیست.

 

تردیدی وجود ندارد که  دولت شرکت سهامی نیست تا هرکس در آن سهم مشخصی داشته باشد و انتظارات بی پایانی را برای خود تصور نماید . نمی توان رئیس جمهور محترم و وزیران خدوم  را در انتخاب همکاران خود محدود و مقید نمود . همچنین هیچ بحثی در این نیست که بنا بر ضرورت ها و مصالح کلان ملی و یا به علت محدودیت های چند وجهی ، چه بسا انتخاب و انتصاب مدیران بومی برای تمام استان ها غیر ممکن باشد . کما اینکه به طور مثال همه مدیران و مسؤولان استان هایی چون تهران و اصفهان و فارس و خراسان و یزد و کرمان و البرز نیز از اهالی و از ساکنان  بومی آنجا نیستند . این رخداد نسبتاً، طبیعی و قابل درک و قابل پذیرش و اجتناب ناپذیر است .

 

لذا هدف این نوشته و مطالبه مردم این نیست که همه مدیران و مسؤولان استان های کشور اعم از فارس و ترک و کرد و بلوچ و عرب ، بومی همان استان باشند بلکه منظور و مقصود آن است که اولاًٌ نسبت متناسب و قابل قبولی از مدیران هر استان از میان مردم همان استان و شهرهای تابعه انتخاب شوند . ثانیاً به بهانه های سخیف و کم ارزش و نگرانی های کاملاً بیهوده ، افراد شایسته و دلسوز و متعهد و توانمند و با صلاحیت استان ، صرفاً به علت تعلقات زبانی و قومی ، از فهرست واجدین شرایط برای تصدی مسؤولیت و مدیریت ، حذف نشوند و روی اسم آنها خط کشیده نشود . عدم تفویض مسؤولیت به افراد شایسته و با کفایت و با لیاقت و توانمند و شایسته و صالح در مناطق مختلف کشور ، هیچ نتیجه خوب و رهآورد مثبتی را برای کشور و مردم و دولت در پی نخواهد داشت و بلکه ممکن است در بلند مدت میان مرکز و پیرامون فاصله اندازد .

 

 

اگر این دو اصل و پیش شرط به خوبی رعایت شود ، افراد منتخب و منتصب – صرف نظر از زبان و قومیت – با اقبال عموم روبرو خواهند شد وانتخاب و انتصاب آنها ، مورد رضایت بیشتر مردم محل ، قرار خواهد گرفت . مدیران بومی با توانایی ارتباط بهتر با مردم منطقه و با درک بهتر از نیازها ی مردم و با آشنایی بیشتر با آداب وسنن و فرهنگ و زبان مردم ، از ضریب موفقیت بیشتری برخوردار خواهند بود.

 

شاید نیاز چندانی برای تکرار این حقیقت وجود نداشته باشد که در فلسفه سیاسی اسلام و در مبانی حکومت دینی ، مسؤولیت ، مترادف خدمت و تلاش بیشتر است . تصور اینکه مدیریت و مسؤولیت به معنی  سیادت و برتری است ، تصوری ناصواب است . یک وزیر متعلق به هر قوم ایرانی که باشد و زبان مادری او هرچه که باشد ؛ باید خود را خدمتگزار مردم بداند . بیشتر از سایر مردم تلاش نماید و کمتر از دیگر مردم توقع و انتظار داشته باشد . تصمیمات یک وزیر و حوزه عمل او ، تمام کشور را و همه مردم را در بر می گیرد . تصمیم یک وزیر اگر ترک باشد یا فارس ، فقط در مورد هموطنان ترک و فارس نیست . از همین رو انتخاب افراد شایسته و با کفایت در هر پست اجرایی و با هر عنوان که باشد ، افق روشنی را برای کشور و مردم پدیدار خواهد نمود . سایر رده های مسؤولیت و مدیریت در جمهوری اسلامی ، نیز تابع همین قاعده کلی است . در عین حال این انتظار که در ترکیب جامعه مدیریتی کشور باید جا و جایگاه متناسبی نیز برای همه افراد شایسته و لایق وجود داشته باشد ؛ کاملاً بدیهی و طبیعی است . بسته نگه داشتن دایره مدیریت و مسؤولیت های عالی و میانی کشور و محصور نمودن آن با زنجیر حزب و گروه و ساختن حصار های مبتنی بر توهم و نگرانی های ذهنی و بی اساس و ممانعت کردن از ورود دیگران به عرصه خدمت ، به کشور و به همه مردم آسیب خواهد رساند . هفته دولت زمان مناسبی برای از میان برداشتن موانع و برای عمل نمودن به وعده های انتخاباتی است . وعده هایی که در مواردی در قامت حق و مطالبه ، قد علم می نمایند.

 

مطلب پایانی : برای پرهیز از گرفتار آمدن در دام برداشت های نادرست ، باید توجه داشت که تعلق خاطر داشتن به زبان ، قومیت و مذهب و سایر مؤلفه های فرهنگی و ملی و دینی و تعصب داشتن در حفظ این باورها و تعلقات ، هم طبیعی و هم صحیح و هم لازم و مفید است. این علایق جزء لاینفک موجودیت انسان و عامل تشکیل دهنده هویت اوست . به علاوه هیچ تباین و تعارضی میان آنها با یکدیگر وجود ندارد . فی المثل یک شخص در عین اینکه از برادران اهل سنت و از هموطنان بلوچ به شمار می آید ؛ یک ایرانی غیرتمند و شجاع و برای سایر هموطنانش نیز دلسوز است. کما اینکه یک پزشک شیعه مذهب نیز همین تعلق خاطر را دارد و هم او در قالب کاروان های جهادی برای درمان هموطن بلوچ و کرد خود به دور افتاده ترین روستا های کشور سفر می کند و با علاقه زایدالوصف و بی هیچ منت ، کودک و سالخورده روستا های کردستان و بلوچستان را مورد معاینه و معالجه قرار می دهد.
 غلام رضا کاظمیان پور
                                  

 

 تذکر: انتشار این مطلب به معنای تائید آن توسط شرق پرس نیست. بلکه صرفاً انعکاس دیدگاه نویسنده آن می باشد.