طاهره میرزایی مترجم, محقق و شاعر در این گفتگو می گوید: متاسفانه شعر فارسي معاصر نتواسته است آنطور كه شايسته است به بيرون از مرزها معرفي شود. البته موارد و آيتمهاي مختلفي در آن دخيل هستند.
شرق پرس: طاهره میرزایی، مترجم، پژوهشگر و شاعر متولد ۱۳۵۷ ساکن ساری است. وی به دلیل تسلط بر ادبیات معاصر تلاش قابل توجهی برای معرفی شاعران ایرانی در خارج از کشور مینماید.
از این نویسنده تاکنون دو کتاب در زمینه ترجمه و ادبیات تطبیقی منتشر شده است. «هر زنی درخت خود را میشناسد»: گزیده شعر زنان تُرک و «کودتای دونفره»: مقایسه تمهای شعری فروغ فرخزاد و آنا آخماتووا که این کتابها مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفته است.
با در نظر گرفتن آثار منتشر شده او در مطبوعات ایران و ترکیه و ارائه مقالات ادبی و ترجمه در سطوح بینالمللی میتوان او را از پرکارترین مترجمان و پژوهشگران این سالها دانست. میرزایی جایزه ویژه ترجمه ترکی از مرکز فرهنگی یونس امره ۲۰۱۵ را به خود اختصاص داده است. آرمان گفتوگویی را با وی انجام داده که در ادامه میخوانید:
خانم میرزایی شما به عنوان مترجم طی سالهای اخیر، بخش مهمیاز فعالیتهای ادبیتان را صرف ترجمه آثار و معرفی شاعران ایران در مطبوعات ترکیه کردهاید، برای این کار چه ضرورتی میبینید؟
بله، چند سالی است که به معرفی ادبیات فارسی خصوصا شعر و شاعران چه از طریق ترجمه اشعار و چه از طریق مصاحبههای ادبی یا نوشتن مقالات پرداختهام. بدیهی است به عنوان یک ایرانی که به کار ترجمه و پژوهش بهصورت حرفهای اشتغال دارد اولویت را به هموطنان خود بدهم که شامل معرفی فرهنگ و شعر ایرانی و ادبیات پربار فارسی است. دلیل این مساله نیز به گمان من برای شما و دیگر فعالان عرصه ادبیات معاصر پوشیده نیست که همانا غربت زبان و ادبیات فارسی در سطح بینالمللی است.
در کشور ترکیه در همسایگی ما هنوز کسانی هستند که نمیدانند ما به چه زبانی سخن میگوییم، چه رسد به اینکه شعر و شاعر معاصر ایرانی را آنطور که باید بشناسند! در حدود ۱۰دانشگاه ترکیه به تدریس زبان و ادبیات فارسی میپردازند، اما متاسفانه درسی با عنوان ادبیات فارسی معاصر ندارند، اگر هم معدود افرادی به این موضوع پرداختهاند بر حسب کنجکاوی و علاقه خودشان بوده است. هنوز نام ایرانی با ادبیات کلاسیک و سنتی آن بیشتر شناخته شده است و از اینکه در چند دهه اخیر تحولات شعر نوین ایران و تازگی نگاه زیباییشناختی و رفتارهای تجربهگرا دوران معاصر چه تاثیری بر روند ادبیات ما گذاشته اطلاعات چندانی منتشر نشده است.
بدون تعصبات شخصی معتقدم که باید بپذیریم شعر ایرانی ظرفیتهای بسیار بالایی دارد که بخش فراوان آن به انعطافپذیری زبان و شاعرانگی بالذات روح شرقی در مردم ایران است. تجربههای شاعر ایرانی موضوعی است که در بسیاری موارد شاعر و خواننده ترک حتی نمیتواند تصور کند، مثل مقوله جنگ که در شعر شاعران ایرانی خواسته و ناخواسته رد پایی از خود به جای میگذارد و هر شاعر برای افاده آن از واژگان ویژه خود بهره میگیرد.
به همین دلیل اگر به وجه انتقال فرهنگ از طریق شعر توجه کنیم میبینیم تنها یک شاعر نیست که در سرزمینی دیگر معرفی میشود یا شعرش خوانده میشود بلکه بخشی از فرهنگ فردی و اجتماعی شاعر و در نهایت تاریخ و اعتبار ملیاش خوانش شده و انتقال مییابد. شاید باز هم تکرار این موضوع لازم باشد که ضرورت این فعالیتها، ناشناخته و مهجور ماندن آثار معاصر، خصوصا شعر است. شعر فارسی معاصر با زیربنای غنیای که دارد با توجه به تفاوتهای خاصی که با شعر دیگر ملل از نظر زیستبوم و خردهفرهنگها دارد باعث میشود خواننده ترک یا مخاطب زبانهای دیگر با مواجه شدن اثر ترجمهشده این تفاوت را آشکارا درک و لمس کند و در مواردی حتی موشکافانه به تحلیل و تاویل آن بپردازد.
ضرورت دیگری که برای این موضوع میبینم و تقریبا بیارتباط با موضوع قبلی نیست، بیتوجهی بسیاری از مترجمان ایرانی به آثار فارسی و معرفی آنهاست. در حالی که بسیاری از دوستان مترجم فقط مشغول ترجمه آثار خارجی به فارسی هستند، اینگونه فعالیتها میتواند روزنه کوچکی باشد. البته نکته مهم دیگری نیز وجود دارد؛ میزان تسلط مترجم به زبان مقصد در این زمینه مهم است و امروز میبینیم که اگر اثری هم از فارسی ترجمه شده است این کار توسط مترجمانی که خارج از ایران سکونت دارند صورت میگیرد. نکته دیگر موضوع چاپ این کتابهای ترجمه است.
مترجم و محقق ایرانی در این زمینه دچار مشکل میشود. نخست اینکه دیگر شعر خواننده گذشته را ندارد و دوم اینکه معرفی این اثر به انتشارات هم فرایند خاص خود را دارد. اما با این حال مجلات همیشه مشتاق بودهاند تا به صورت پیوسته در هر شماره از ادبیات ایران خصوصا شعر، صفحهای داشته باشند. در ترکیه به جز فروغ فرخزاد و احمد شاملو و تنها در میان گروههایی سهراب سپهری، تقریبا دیگر شاعران ایرانی هنوز ناشناس ماندهاند. فروغ و شاملو از محبوبترینها در بخش شاعران خارجی در ترکیه محسوب میشوند.
حتی آنهایی که شاعر نیستند نیز فروغ را میشناسند. به خاطر دارم دو سال پیش در مراسم بزرگداشت شاعری حضور داشتم، پس از اتمام سخنرانیام بانوی میانسالی که از نمایندگان مجلس دولت سابق ترکیه بود به من نزدیک شد و گفت: «آمدم تا به شما که از سرزمین فروغ آمدهاید سلام دهم!» در ترکیه سالانه جشنوارههای بسیاری در سطح بینالمللی، ملی و حتی محلی و میان شهرداریها برگزار میشود و همین کافی است تا شاعر ترک با دیگر شاعران از کشورهای دیگر آشنا شود.
متاسفانه شعر فارسی معاصر نتواسته است آنطور که شایسته است به بیرون از مرزها معرفی شود. البته موارد و آیتمهای مختلفی در آن دخیل هستند که از حوصله بحث ما خارج است و من هم قصد آسیبشناسی شعر معاصر را ندارم.
اتفاقا به نکات خوبی اشاره کردید و اینکه انتقال فرهنگها در ترجمه صورت میگیرد. تصویری که شعر معاصر فارسی از طریق ترجمه در ترکیه ایجاد کرده به چه صورت است؟
با اینکه شعر در ترکیه نیز رفتهرفته مخاطب خود را از دست میدهد اما شعر امروز ایران هنوز مخاطبان خود را در ترکیه دارد. مخاطب ترک به دنبال اتفاقاتی است که در شعر ایران در جریان است و اکثر اشعار ترجمه به دقت از سوی شاعران یا خوانندگان شعر بررسی میشود و حتی گاه بر سر شعرها ساعتها با شاعران و بعضا مخاطبان بحث هم میکنیم.
فکر میکنم همه اینها باز هم مربوط به پیشینه و اصالت شعری ایران است، اما نظر اکثر آنها این است که شاعر ایرانی با حفظ اصالتهای شعری مسیر نویی را تجربه کرده و میکند. ترکها همیشه میگویند که ایران را بدون شعر نمیتوان تصور کرد.
به همین دلیل علاقهمندند که بدانند بعد از آن دوره شکوه و عظمت خیامها و حافظها اینک شاعر ایرانی با چه زبانی شعر میگوید یا از چه میگوید. نکتهای که نباید فراموش شود دانستن زبانی دیگر یا حداقل تمایل به خواندن آثار ترجمه شده است که خواننده را با جهان دیگری آشنا میکند. جهانی که دربارهاش به قضاوت نمینشینم و دقیقا با آنچه در محل سکونت و محل تولیدات ادبیاش وجود دارد، فرق فاحشی دارد.
شعر امروز ایران بهشدت متاثر از جریان ترجمه است و برخی از این ترجمهها بعضا از زبان دوم یا سوم صورت میگیرند. شما به عنوان مترجم و شاعر وضعیت ترجمه امروز ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من نباید اینگونه مطلق به مساله تاثیرگذاری ترجمه اذعان کرد ولی با شما درباره اصل این گفته موافقم. وقتی شاعران و نویسندگان وارد حوزه مدرنیسم میشوند بهصورت ناخوداگاه از گرایشات و تکنیک نویسندگان غربی بهرهمند میشوند ولی در این رابطه میزان تاثیرپذیری فرق دارد و میتوان گفت این گرایش تا حدود زیادی مسلط است.
متاسفانه کمتر به بومیگرایی و زیستبوم خود میپردازند، رخدادی که میتواند شعر مدرن فارسی را از زیر سایه غربیها خارج کند. اگر تغییر رویه به سمت بومیگرایی صورت بگیرد تاثیرپذیری حتی ممکن است به تاثیرگذاری منجر شود. لیکن مترجمان بسیاری در ایران هستند که میتوانند اثری را از زبان اصلی به فارسی برگردانند. دست چندم بودن زبان ترجمه که بیشتر در ایران شایع است اتفاقی است که همواره برای ادبیات غیرانگلیسی رخ میدهد.
در بسیاری موارد اصل اثر موجود است و مترجم آن نیز در دسترس اما مترجم انگلیسی از ترجمههای دوم و سوم و بیتوجه به مشکلات زبانی از زبانی غیر از زبان اصلی، اثر را برمیگرداند که این مقوله بحثبرانگیز است. البته زمانی میشود با این موضوع کمی کنار آمد که بنا بر مهجور ماندن یا دشواری برخی زبانها مترجم خوبی برای آن در دسترس نباشد، برای زبانهای آسیای دور یا برخی از زبانهای اروپایی… به تازگی با یکی از دوستان مجاریام مشغول آماده کردن کتابی با عنوان گزیده شعر زنان مجاری هستیم. زبان مشترک ما ترکی و انگلیسی است.
اگرچه در این کتاب از ترجمه زبان دوم استفاده میشود اما مگر در ایران چند مترجم مجاری وجود دارد که هم بتوانند دست به این کار زده، هم شعر را ترجمه کنند؟ یا از زبانهای آسیای دور مثال میزنم که در ایران اکثر این ترجمهها از زبان دوم صورت گرفته و در اختیار خواننده قرار گرفته است. شاید دلیل اصلی دیگری که بتوان برای این ترجمههای دست چندم در نظر گرفت، کمبود فعالیتهای آکادمیک در حوزه شعر برای دانشجویان و در نهایت فارغالتحصیلان زبانهای خارجی است. به تجربه دیده شده است بسیاری از فارغالتحصیلان زبانهای خارجی تقریبا مهارت لازم را برای متون اختصاصی و شعر ندارند و به همین دلیل مترجم انگلیسی که مهارت لازم را در برگردان شعر دارد اشعار را از زبان دوم انتخاب کرده و سپس به فارسی برمیگرداند. همه ما میدانیم که شعر در ترجمه بخش زیادی از ارزش زبانی خود را از دست میدهد و البته بسته به تسلط مترجم، ممکن است بخشی از آن نیز در شعر باقی بماند.
حالا فکر کنیم که شعر از زبان دوم یا سوم هم ترجمه شود و این موضوع تا چه اندازه بر ساختار، موسیقی و… شعر تاثیر میگذارد و اصلا اینکه چه ضرورتی برای ترجمههای اینچنینی هست نیز جای بحث دارد. موضوع دیگری که امروز درباره وضعیت ترجمه به ویژه در حوزه شعر اتفاق میافتد، تعدد ترجمههای یک اثر و شعر خارجی است. برای مثال اشعار ناظم حکمت در ایران دهها بار توسط مترجمان متفاوت ترجمه و منتشر شده است. واقعا چه ضرورتی برای این کار وجود دارد؟ ناظم حکمت قطعا شاعر بزرگی است اما تنها شاعر بزرگ ترکیه نیست. آیا شاعری که خواننده دارد، آثارش باید بارها و بارها ترجمه شود آن هم با زبانهای ترجمه متفاوت؟ اصولا هدف از ترجمه چیست؟ با توجه به رکود جهانی شعر و همین طور رکودی که در حوزه شعر در ایران در حال رخ دادن است، شعر را برای چه قشری ترجمه میکنیم؟ اگر هدف شناساندن جریان شعری ادبیات کشور دیگری است چرا همه فعالیتهای ترجمه به یک شاعر یا نوع خاصی از شعر متمرکز شده است؟ گمان میکنم اینگونه ترجمهها بیشتر صورت تجاری میگیرند.
ادبیات معاصر ترکیه همچون ایران شاعران ارزشمند بسیاری دارد که نیازمند معرفی شدن هستند. شاعران جوان بسیاری امروز در ترکیه سبک و زبانهای جدیدی را تجربه میکنند. از سوی دیگر ظرفیتهای تازه شعر و زبان فارسی در بین ترکها طرفداران بسیاری دارد که باید این فضای خالی را با تولید و ترجمه پوشش داد.
آیا فقط دانستن زبان برای ترجمه متون ادبی کافی است یا در کنار آن مهارتهای دیگری لازم است؟
اصولا نمیتوان گفت فقط تسلط بر آن زبان برای ترجمه اشعار کافی است. گرچه ترجمه متنهای ژورنالیستی را میتوان نوعی متن قلمداد کرد که صرفا به آشنایی به زبان مبدا یا مقصد مرتبط است. در ترجمههای دوسویه حتما باید زبان شعر هر دو طرف را بدانید. گاه در ترجمه فارسی به ترکی، مترجم ناگزیر است برخی حروف یا واژگان را که به موسیقی شعر زبان مقصد آسیب میرساند، حذف کند. این تماما بستگی به تسلط به شعر زبان مقصد دارد.
حتی گاه ممکن است ابیات را کوتاه و بلندتر نیز کنیم تا موسیقی بهتری داشته باشد. همانطور که میبینید دانستن آن زبان نمیتواند به تنهایی جسارت ترجمه را نیز به مترجم بدهد. حتی این مساله تنها منحصر به موسیقی نیست بلکه به قدرت واژگانی و عاطفهمندی سطرها نیز بستگی دارد. گرایشات زبانی و بازیهای زبانی متفاوت نیز میتواند مانع بزرگی برای ترجمه تنها بهواسطه آشنایی صرف با زبان مقصد باشد. پس باید مترجم یک محقق تمامعیار باشد که بتواند شعر مقصد و مبدا را آنالیز کرده و اجازه ندهد شعر در این فرایند تنزل پیدا کند.
شعر امروز ترکیه چقدر توانسته است در کنار ترجمه شعر جهان بر ذهن و آثار شاعران داخل ایران تاثیر بگذارد؟
قطعا شاعران امروز ایران از اتفاقاتی که در حوزه شعر و ادبیات فرهنگهای دیگر رخ میدهد بیخبر نیستند. بسیاری از کتابها به محض چاپ شدن، در ایران نیز ترجمه میشوند و در اختیار خواننده قرار میگیرند، خصوصا در سالهای اخیر که بازار ترجمه بهشدت فعال است. قطعا شعر ترک نیز به دلیل گذراندن مراحلی چون گسستن از دوره کلاسیک و روی آوردن به شعر مدرن با تاثیر از شعر غرب، در بسیاری موارد با توجه به شباهتهای فرهنگی و وجود تصاویر مشترک در دو فرهنگ به شعر ایرانی شباهت دارد و در برخی موارد میتواند پیشنهاددهنده نیز باشد. اگر چه شعر ترکیه در بسیاری موارد هنوز در ترکیبسازیها و تصاویر انتزاعی اصرار دارد اما مولفههایی که شاعر ترک به کار میبرد، اندیشه و جهانبینی و تاثیر محیطی که در آن زیست میکند میتواند برای شاعر ایرانی قابل توجه باشد. اما واقعیت انکارناپذیر در تحولات شعری دهههای اخیر ایران بسیار مورد توجه است. ترجمه یکی از راههایی که باز میکند شناخت است و این امر ابتدا به ساکن اهمیت فوقالعادهای دارد.
وجوه اشتراک شعر امروز ایران و ترکیه را در چه میبینید؟
باید بگویم که به هرحال دو کشور با زیربنای تاریخی محکم خود، صاحب فرهنگ و ادب منحصر به خود هستند. شعر ترکیه نیز همچون ایران، پس از گسستن از دوره کلاسیک مراحل زیادی را تا به امروز تجربه کرده است. شعر ایران نیز از این منظر به شعر ترکیه بیشباهت نیست. وجود تصاویر مشترک میان دو فرهنگ سبب کشف اشتراکات زیادی در مفهوم و زبان میشود و حتی بعضا میتوان گفت اشتراکات جدیدی را پدید میآورد. از این رو شعر هر دو کشور برای یکدیگر ارزشمند و خواندنی است. به علاوه شعر هر دو کشور با حفظ اصالت و گذشته شعری خود، سعی در ایجاد زبان نوینی در شعر و ادبیات داشته است.
در حال حاضر شما چه برنامههایی در زمینه ترجمه در دست اقدام دارید؟
فعالیتهای ترجمه و پژوهشی من همواره دوسویه بوده است. سعی کردهام تا از راه ادبیات، دو فرهنگ را بهتر و بیشتر به یکدیگر بشناسانم. علاوه بر فعالیتهای ماهانه با مطبوعات، مشغول تدوین مقالهای برای کنفرانسی در ترکیه هستم و قصد دارم برخی تمهای شعری سهراب سپهری و فاضل حسنو داغلارجا را مقایسه کنم. فاضل حسنو داغلارجا از شاعران بزرگ ترکیه است که مجموعهای نیز از این شاعر گردآوری و ترجمه نمودهام و گمان میکنم تا چند ماه آینده در ایران منتشر خواهد شد. کتاب گزیده شعر زنان ایران که از شعر ۱۶ شاعر زن ایرانی تشکیل شده است نیز در فاصلهای کوتاه در ترکیه منتشر خواهد شد. کتاب دیگری که در زمینه ترجمه این روزها در حال اتمام است گزیده شعر بهجت نجاتیگیل از دیگر شاعران بزرگ ترکیه است. به جز این فعالیتها گاه در ویرایش ترجمه دوستان ترک «از فارسی به ترکی» نیز همکاری میکنم.
گفتگو از: فرهاد کریمی
https://sharghpress.com/?p=35439
فندوق
تاریخ : ۲۱ - آذر - ۱۳۹۵
چوخ عالی … مرس