داستان ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

 

zarbolmasal20

شرق پرس: مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت .

 

پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله .

 

پسر پرسید : آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله .

 

حالا بگو شتر کجاست ؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم .

 

مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .

 

قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟

 

پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .

 

بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.

 

و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است .

 

قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد .

 

پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!

 

این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود .

 

آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص .