شرق پرس: در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبى علیهالسلام اندکى اختلاف وجود دارد. اما طبق قول مشهور، در ۱۵ ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.
هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پر بار خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و سلم بود. پدر گرامى اش امام على بن ابیطالب علیه السلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر پیامبر خداست.
پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذارى آن کودک از خداى متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بى همتا برگزیند. سرانجام وحى الهى نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلىالله علیه و آله و سلم گوسفندى را قربانى کرد و موى سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعى عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و… .
سیماى شکوهمند
امام مجتبى علیه السلام شباهت بسیارى به رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم داشت. شاید در همان روزهاى آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله با نظاره جمال و کمال او فرمود: «أشبهتَ خَلقى و خُلقى۱۰؛ تو از لحاظ آفرینش و خوى (صورت و سیرت) مانند من هستى.»
این سخن مى تواند بیانگر لیاقت، شایستگى و تربیت صحیح امام مجتبى علیهالسلام باشد. شخصیت ممتازى که بعدها مى بایست براى احراز منصب الهى «امامت» ـ که همان وراثت و خلافت پیامبر اکرم و جانشینى وصى او است ـ برگزیده شود.
ابن صبّاغ مالکى در کتاب «الفصول المهمّه» چهره شکوهمند امام مجتبى علیهالسلام را این گونه به تصویر کشیده است:
«امام ابومحمد الحسن بن على، رنگى سپید آمیخته با سرخى داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونههایش هموار، موى وسط سینهاش نازک، موى ریشش انبوه، پشت گوشش پر مُو، بینىاش کشیده و برّاق همچون شمشیرى از نقره، مفاصلش درشت و شانههایش از یکدیگر دور، بود.
انسانى متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب مىکرد. مویش پر چین و کوتاه، و قامتش رسا بود.»
کریمانه با مردم
امام مجتبى علیهالسلام از خیل ستارگان پرفروغ است. او به «کریم اهلبیت» شهرت دارد. رفتار کریمانه او در سینه تاریخ موج مى زند و جهانیان سرگشته درهم و دینار را به تحیر وامى دارد. در بین مردمى که در چاه دنیا خواهى سقوط کرده اند و براى دستیابى به دنیا، تن به هرنوع خوارى و ذلت مى دهند؛ مطالعه شرح بخششهاى کریمانه امام مجتبى علیهالسلام خواندنى و شنیدنى است.
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت مىکند که: مردى از امام مجتبى علیه السلام تقاضاى کمک مالى نمود. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او داد. آنگاه فرمود: «برو باربرى بیاور تا این پولها را برایت حمل کند.» مرد، باربرى آورد، حضرت عباى سبز رنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است.»
گاهى امام با دیدن انسانهاى بى پناه، خود به نیّات آنها پى مى برد و قبل از این که چیزى بطلبند، هدایایى تقدیم مى کرد و منتظر اظهار نیاز آنها نمىنشست. روایت زیر گویاى همین مطلب است:
فردى از چادر نشینان خدمت امام مجتبى علیه السلام شرفیاب شد. قبل از آن که اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هر چه در خزانه هست، به او بدهند. وقتى به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند.
مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقاى من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:
«ما گروهى هستیم که بخششهایمان تازه و بى درنگ صورت مى گیرد.»
امام مجتبى علیه السلام در جود و کرم از همگان سبقت گرفته بود؛ آن چنان که با بذل و بخششهاى خداپسندانه، دست از دارایى هاى خویش مى کشید و همه را در راه خشنودى خدا تقدیم مى کرد. این، در واقع بیانگر بى اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. در همین مورد نوشته اند:
«امام مجتبى علیهالسلام در طول عمر خود، دوبار تمامِ اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را براى خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.»
ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى علاوه بر روایت فوق مى افزاید:
«…حتى اگر دو جفت کفش یا دو جفت پاپوش داشت، یک جفت آن را براى خود برمى داشت و جفت دیگر را به نیازمندان مى رساند…»
امام مجتبى علیه السلام نسبت به فقیرانِ فرهنگى و فریب خوردگان جاهل نیز قلب رؤوف و دل مهربان داشت. گر چه آنها بر اثر فریب دشمنان با هتاکى و بى حرمتى با امام برخورد مى کردند؛ اما امام هیچگاه از سخنان بیهوده آنان غضبناک نمى شد و با لطف و مهربانى آنها را نوازش مى کرد و به رفع نیازهایشان همت مى گماشت. آنان نیز با دیدن برخوردهاى خاضعانه امام به حیرت مى افتادند و در اندک مدت از گفته هاى خویش ندامت مى جستند و اظهار پشیمانى مى کردند. نمونه بارز فروتنى امام با فقرزدگان فرهنگى و دین باختگان بى هویت، ملاقات با آن مرد شامى است که جریانش در متون تاریخى بیان شده است.۳۶
چشمهسار محبت
اظهار محبتهاى پیامبر صلىالله علیه و آله و سلم به حسنین و علاقه وافر او به آن دو، قابل بیان و بررسى نیست. پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم در روایتى فرمود:
«حسن منّى و انا منهُ، احبَّ اللهُ مَن احبّهُ…؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسى را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»
و نیز فرمود:«احبُّ اهل بیتى الىّ الحسن و الحسین…؛ محبوبترین فرد از خاندانم، حسن و حسین است.»
زید بن ارقم روایت مى کند: «در مسجد، نزد رسول خدا صلىالله علیه و آله و سلم نشسته بودم. در این هنگام فاطمه همراه حسن و حسین از خانه اش خارج شد و به سوى جایگاه پدر گرامى اش شتافت و به دنبال آنان على علیه السلام نیز سر رسید. آنگاه پیامبر صلىالله علیه و آله رو به جانب من کرده، فرمود: هر کس این چند نفر را دوست بدارد، با من دوستى نموده است و هر کس با آنان دشمنى کند، با من دشمنى ورزیده است.»
از مجموع این روایات، که تعدادشان هم کم نیست، استفاده مى شود که محبت امام مجتبى علیه السلام و برادر گرامى اش در قلب شفاف و نورانى پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله و سلم موج مى زد. معمولاً رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم علاقه شدید و محبت وافر خود نسبت به آنان را در میان مردم اظهار مى نمود. گر چه نحوه ابراز فرق داشت؛ گاهى سخن شیوایى در این مورد بیان مى نمود و گاهى از منبر پایین مى آمد و آنها را مى بوسید و بعد از نوازش آن دو، بار دیگر بالاى منبر قرار مى گرفت.
افزون بر این، از رسول خدا صلىالله علیه وآله نقل شده است که در هنگام اظهار محبت به حسنین علیهماالسلام مى فرمود:«شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبان برسانند.»
راستى! هدف رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از علنى ساختن این اظهار محبتها چه بود؟
آیا هدف پیامبر صلیالله علیه و آله جز آماده سازى اذهان عموم، به پذیرش امامت حسنین بعد از ولایت پدر بزرگوارشان بود؟
لازم به ذکر است که محبت شدید رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم نسبت به حسنین باعث شده بود که آن حضرت براى حفظ آن دو از کید مکاران و حسد حسودان تعویذزیر را تلاوت نماید: «اُعیذُ کُما بِکَلِمات اللهِ التّامّهِ مِنْ کُلِّ شیطانٍ هامّهٍ وَ مِنْ کُلّ عینٍ لامّْهٍ؛ شما را از شرّ هر شیطان آزار دهنده و هر چشم شومى به پناه کلمات تامّ خدایى مى برم.»