اگر امروز پای خود را بر پدال پورشه و بنز و خودروهای لوکس گذاشته ایم یادمان نرود که مدیون پاهایی هستیم که در زیر چرخهای تانکها له شده و جا مانده اند.اگر در ویلاهای باشکوه مشغول خوشگذرانی هستیم یادمان نرود که مدیون اجساد تکه و پاره ای هستیم که در سنگرهای نمور و تاریک و تنگ بر اثر خمپاره و توپ جز پلاکی از آنها نماند.

ممد خوب شد نیستی ببینی که...

 

 

شرق پرس: خرداد، ماه حماسه هاست. سوم این ماه اهمیت و نقش خاصی در تاریخ معاصر و دل ملت ایران دارد. در همین روز بود که شیرزنان و دلاور مردان ایرانی با فتح معجزه آسای خونین شهر، هیبت غول متجاوز را شکستند و جغد قادسیه را به تاریکخانه ی یاس و سرشکستگی راندند.

 

 

 

  غلامرضا کمالی پناه در ابتکار می نویسد: کار آسانی نبود، به اصطلاح عامیانه چیزی می گوییم و چیزی می شنویم، اما درک واقعیت های دفاع مقدس، به ویژه فتح خرمشهر، از توان قلم و زبان و فهم ما فراتر است. بیشتر چیزی شبیه معجزه بود. امام خمینی به درستی فرمودند که “خرمشهر را خدا آزاد کرد.”

 

 

دشمن بعثی با انگیزه ناسیونالیسم عربی و جاه طلبی های خاص و تحریک و پشتیبانی سایر دول کینه توز عربی و حمایتهای ویژه ی قدرتهای جهانی آمده بود که در اندک زمانی تهران را فتح کند. تصور نمی کرد ایرانیان انقلابی با ایمان خود سدی در برابر یاجوج و ماجوج متجاوز ایجاد کنند. دشمن خیلی قوی بود. ارتشی منظم و آماده و مجهز داشت. در ایران شرایط انقلابی حاکم بود. ارتش شیرازه و نظمش به هم ریخته بود. کمشکش های گروه های سیاسی به بی نظمی دامن می زد. لذا دشمن فرصت طلایی به دست آورده بود تا به اهداف پلید خود جامه عمل بپوشاند. اما نفس رحمانی امام و همت فرزندان غیور ایرانی نقشه های شوم شیطان را نقش بر آب کرد. حماسه بزرگی رقم خورد. جوانانی که هزاران آرزو در سر داشتند همه را یکجا با سر در طبق اخلاص گذاشتند و در راه میهن فدا کردند. عده زیادی بهترین برهه عمرشان را در سیاه چال مخوف دشمن بعثی سپری کردند. گروه زیادی دست و پا و نخاع و چشم و سلامت جسم و روان خود را در مرزهای ایران عزیز جا گذاشتند و اکنون در گوشه و کنار این کشور در شرایط سختی باقیمانده عمر پر رنج خود را سپری می کنند و ما چنان درگیر روزمرگی و جاه ومقام وپول وپله شده ایم که یادمان رفته این امنیت و آسایش را مدیون چه کسانی هستیم.

 

 

اگر امروز پای خود را بر پدال پورشه و بنز و خودروهای لوکس گذاشته ایم یادمان نرود که مدیون پاهایی هستیم که در زیر چرخهای تانکها له شده و جا مانده اند.اگر در ویلاهای باشکوه مشغول خوشگذرانی هستیم یادمان نرود که مدیون اجساد تکه و پاره ای هستیم که در سنگرهای نمور و تاریک و تنگ بر اثر خمپاره و توپ جز پلاکی از آنها نماند. آنان شربت شهادت نوشیدند تا امروز ما شربت های جوراجور بنوشیم. آنان کفن بر تن کردند تا امروز ما لباسهای مجلل بپوشیم. خلاصه یادمان نرود هرچه داریم از برکت خون شهدا و فداکاری های خانواده شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران دفاع مقدس است. اما فراموش کرد ه ایم.

 

 

فراموش کرده ایم آنان هستی خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا با خون خود گل عدالت را در جامعه آبیاری کنند و خار بی عدالتی را ریشه کن سازند. اما ایها الناس شکاف عریض و طویل و عمیق طبقاتی موجود چه نسبتی با مرام شهدا و ایثارگران دارد؟ خودروهای لوکس و خانه های مجلل و زندگی های تجملاتی و سفرهای پرهزینه و رنگ و لعاب مردان و زنان خودمان را در شمال شهرهای کشور را با قیافه های پریشان و روحیه های درب و داغان مردم خودمان در جنوب شهرهای کشورمان مقایسه کنید. یکی از فرط سیری دارد می ترکد و دیگری از شدت گرسنگی دارد آب می رود. یکی به هرچیز دست می زند طلاست، زیرا به او امکان دست زدن به معدن طلا داده اند و دیگری به هر دری می زند به بن بست می خورد. عده ای از سیری و سرمستی به خوشگذرانی روی آورده اند، دسته دیگری برای سیر کردن شکم فرزندانشان چوب حراج بر نجابت و پاکدامنی خود می زنند. عده ای چندین منصب دارند و از چندین جا حقوق های کلان دریافت می کنند و قشر عظیمی به دنبال یافتن آب باریکه ای هستند و به هر سوی می روند به سراب می خورند و طلسم بیکاری آنان با هیچ جادو و جنبلی گشوده نمی شود.

 

 

عده ای به راحتی هزاران میلیارد اختلاس می کنند یا تسهیلات بی بازگشت می گیرند و دسته بی شماری برای اخذ وام اندک باید از هفت خان رستم بگذرند. وام ناچیزی که به اندازه پول بلیت هواپیمای یکی از سفرهای برخی نیست. برای اسم و رسم حاضریم بیش از ده بار به حج عمره و تمتع برویم و پولهای خود را به جیب سعودی های نمک نشناس بریزیم تا از آن بمب و موشک تهیه کنند و بر سر مردم مظلوم یمن بریزند اما حاضر نیستیم جهیزیه یک دختر دم بخت را فراهم کنیم و یا در ساخت و خرید سرپناه برای افراد بی خانه و کاشانه قدمی برداریم.

 

در همه کشورهای دنیا برای جانبازان و شهدا و خانواده های آنان جایگاه و حرمت خاصی قایل هستند.

 

 

هنوز در ویتنام، اگر جانبازی مانده باشد، مردم در صف نانوایی به احترام او کنار می روند تا نان بگیرد و برود. در خود آمریکا مردم قهرمانان جنگ را ستایش و تکریم می کنند. در حالی که این قهرمانان همان متجاوزانی هستند که در گوشه و کنار دنیا برای منافع آمریکا می جنگند. رسانه های نوشتاری و نمایشی و همه امکانات تبلیغاتی آمریکا در جهت تکریم و تعظیم کسانی است که برای حفظ منافع کشورشان، ولو تجاوز به کشورهای دیگر باشد، می جنگند. به یاد آوریم فیلمی را که درباره سرجوخه “جسیکا لینچ” ساخته شد. این فیلم دروغین چنان ماهرانه ساخته شد که رسانه های آن کشور نوشتند “آمریکا عاشق لینچ است”. اما در کشور ما رسانه ها، هنر و ادبیات تا چه حد توانستند وقایع و حقایق هشت سال دفاع مقدس را ترسیم و تصویر کنند؟ با تاسف هنوز بسیاری از شخصیت ها و رسانه های ما به جای پرداختن به کار بزرگ و شگفت انگیز فرزندان ملت در شکست دیو سپید و حامیانش به بحث های انحرافی روی آورده اند و به دنبال پیدا کردن مقصر تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر از درون رقبای سیاسی خود هستند. کی بود کی بود من نبودم.

 

 

در زمینـــه هنری نیز کوتاهی شده است. فیلم های ساخته شده در بیان رشادتها و جانفشانی های فرزندان ملت بسیار الکن است. اتفاقا برخی از فیلم ها و مجموعه های ساخته شده در این زمینه بیشتر به کوچک جلوه دادن و تحقیر آن کار بزرگ پرداخته اند. فیلم درباره جنگ ساخته می شود اما چون به گیشه و کیسه فکر می کنند و فیلم می سازند و از عشق و خلوص نیت و حوصله کافی و تامل و تحقیق لازم بهره چندانی ندارند، اثربخشی آنها نه تنها زیاد نیست بلکه گاهی اثر منفی دارند. یکی از دلایل عشق و همدلی مردم با رستم در جنگ ها صحنه سازی های هنرمندانه ای است که فردوسی در نبردها به نظم کشیده است. دشمن را بسیار قدرتمند و با هوش و حیله گر و دارای انگیزه نشان می دهد. وقتی رستم را به جنگ افراسیاب می فرستد برای نشان دادن عظمت کار رستم دشمن را این گونه توصیف می کند.

 

 

شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب

در توصیف قدرت دشمن نهایت اغراق را به زیبایی به کار می برد. در خواننده دلهره و نگرانی به وجود می آورد. خواننده لحظه به لحظه همراه رستم و برای پیروزی او دست به دعاست. زمانی که رستم پیروز می شود شادی و ستایش را برای خواننده به همراه دارد. فردوسی بیش از سی سال از عمر خود را برای حفظ هویت ملی و تنظیم وتدوین چنین سند طلایی با هزینه های شخصی صرف کرد. چنین وقت گذاری و هزینه ای صرفا از عشق و خرد و دوراندیشی و میهن دوستی بر می آید. امروزه فیلم سازان و نویسندگان بی مزد و منت دستشان به کار نمی رود. ابزار های نوین و پیشرفته ای که اکنون در دست داریم برای شناساندن حقایق جنگ به ایران و جهانیان فرصت خوبی را در اختیار ما قرار داده اند. امروزه بیش از هر زمان دیگری به ترویج روحیه سلحشوری و تقویت آن در جوانان خود نیاز داریم. مگر موضوع کم داریم؟ امثال همت و باکری و جهان آرا از رستم کمتر نیستند. دلاوری سردار قاسم سلیمانی کمتر از آرش کمانگیر نیست.

 

 

به گفته پرویز پرستویی بابا نظر ما از سرباز رایان کمتر نیست. سرباز رایان را حتی دانش آموزان ما می شناسند. اما چند نفر بابانظر ها را می شناسند؟ بد جوری گرفتار روزمرگی و اسیر منصب و جاه ومکنت وثروت شده ایم. مسئو لان نهادها و ادارات در حد وظیفه مقرر کار می کنند. چرتکه می اندازند که چند ساعت کار کنند و چه مبلغی بگیرند. از خلاقیت و ایثار فاصله گرفته اند و تهی شده اند. این همه اختلاس های نجومی در سازمانها و بانک ها صورت می گیرد اما حاضر نیستند یک صدم درصد را از آن به گرامی داشت یاد شهدا و تکریم جانبازان سازمان خود و یا برای ساختن فیلمی در این زمینه اختصاص دهند. وای چقدر درد دل هست. یادمان باشد امثال جهان آرا خون دادند تا این دردها نباشد. اما با شرمساری باید بگوییم که ممد خوب شد نیستی ببینی که…