تأسف بارتر اینجاست که مازندران از شش جهت گرفتار تهدیدهایی است که کمتر رنگ واقعیت دارند، زیرا در حالی غرب استان ساز جدایی زده و تهدید به استقلال می کند که هر روز، گلوگاه در شرقی ترین نقطه استان به دلیل محروم بودن از مواهب استانی، مازندران را تهدید به جدایی و الحاق به استان گلستان می کند

جدال های ملال آور و عقب ماندگی های مازندران

 

 

شرق پرس: یکی از جدال هایی که در سال های اخیر در مازندران بر سر زبان ها افتاده و تا حدودی نیز رسانه ای شده، همین جنگ منسوخ شده و خیالی شهرهاست که هیچوقت و در مجموع برای هیچ شهری،سودی نداشته است و تأسف بار تر اینکه در یکی دو سال اخیر در حالی شاهد اوج گیری موسمی این پدیده ی تلخ در مازندران هستیم که آورده ای برای هیچیک از طرفین این جنگ خیالی ندارد، چرا که مازندران در ردیف استان های کم بهره از بودجه و اعتبارات ملی و اعتبارات استانی است و در مقایسه ی بین نیازها و دریافتی ها، می توان گفت که سهم مازندران، مصداق همان ضرب المثل بخور و نمیر است و نزاع ندارها در نداری ها نه تنها به دارایی کسی نمی افزاید، بلکه هزینه های اختلاف و تخریب و آسیب را نیز بر آنها تحمیل خواهد کرد!

 

 

بطور مثال و حتی بطور عینی و مشهود، نزاع بین غرب استان با حوزه مرکزی و یا با شرق استان بر سر امکانات رفاهی و خدماتی، نزاع رسانه ای بین بابل و ساری بر سر آمار انتصابات مدیران، فرمانداری ویژه و یا شهر بهار نارنج، نزاع بین ساری و قائم شهر بر سر مقر استانی نمایشگاه بین المللی، نزاع بین ساری و میاندرود بر سر استقلال کلی میاندرود و نیز مالکیت سرزمینی فرودگاه دشت ناز، نزاع بین بابل و امیرکلا بر سر برگزاری نماز جمعه، نزاع بین دو سوادکوه شمالی و مرکزی، نزاع توأم با تهدید به جدایی بین گلوگاه و مدیریت مازندران برای دریافت خدمات بیشتر، نزاع قدیمی بابلسر و فریدونکنار، نزاع قدیمی بین بهشهر و نکا، نزاع قدیمی بین چالوس و نوشهر، نزاع قدیمی بین تنکابن و رامسر، نزاع قدیمی بین بابل و آمل، نزاع قدیمی بین آمل و محمودآباد، نزاع قدیمی بین نور و محمودآباد، نزاع قدیمی بین نور و نوشهر، نزاع قدیمی بین بابل و بندپی بر سر استقلال کلی و سایر نزاع ها از جمله نزاع های بخش ها و روستاها و غیره که گاهی اوقات فاقد واقعیت فیزیکی و بیشتر مربوط به ذهنیت های عده ای منفعت طلب و قدرت طلب بوده و گاهی هم بزرگ نمایی از واقعیت های کوچکی است که هدف آن کاهش همدلی هاست!

 

تأسف بارتر اینجاست که مازندران از شش جهت گرفتار تهدیدهایی است که کمتر رنگ واقعیت دارند، زیرا در حالی غرب استان ساز جدایی زده و تهدید به استقلال می کند که معتقد است مرکز استان و یا شهرهای حوزه ی مرکزی و یا حتی شرق استان، حق آنها را خورده و آنها را محروم نگه می دارند و این در شرایطی است که هر روز، گلوگاه در شرقی ترین نقطه استان به دلیل محروم بودن از مواهب استانی، مازندران را تهدید به جدایی و الحاق به استان گلستان می کند و در همین حال و هوا، مرکز استانی ها همواره از فاصله مشهود خود با سایر مراکز استانها می نالند و مرکز استان را در ردیف محروم ترین مراکز استانی معرفی می کنند و در ادامه شاهد گله های شدید شهروندان بهشهری، نکایی، میاندرودی، قائم شهری، سوادکوهی، جویباری، سیمرغی، بابلی، بابلسری، فریدونکناری، آملی، محمودآبادی و غیره از کثرت محرومیت ها و سختی معیشت ها از جمله بیکاری گسترده ی جوانان و زوج های جوان و سایر امکانات رفاهی می باشیم که انصافاً می توان گفت که در باره ی خودشان کاملاً محق اند و امکانات شهرشان در شأنشان نیست، اما قطعاً در برخوردار دیدن دیگر شهرها، راه را اشتباه رفته و فقط مرغ همسایه را غاز می پندارند!

 

حیرت انگیزتر اینکه در این میان گاهی هم شاهد نزاع های چندپاره در داخل یک شهرستان و یا یک حوزه ی انتخاباتی می شویم که مثلاً می خواهد منجر به رأی آوری نامزدی از منطقه ی خاص جعرافیایی و اقلیمی و قومی گردد و به همین دلیل در بین صفوف به هم فشرده اهالی یک شهرستان، شهر، بخش و یا حتی روستا نیز دو دستگی ایجاد می کنند و نگاههای شهروندان نسبت به هم غضب آلود می شود!

 

جالب اینجاست که در طول چند دهه گذشته، به استناد رصدهای میدانی و آنالیزهای اسنادی، به استثنای جند مورد ویژه، در مقایسه با گذشته خودشان و یا در مقایسه با شهرهای سایر استانها، عمدتاً فواید رفاهی و خدماتی چندانی را به اهالی منطقه ای خاص شاهد نبوده ایم و غالباً پس از فرو نشستن التهابات احساسی اولیه و چند تکان اداری، عملاً اتفاق میمون و مستمری به ثبت نمی رسد!

 

بطور مثال وقتی بودجه ای تخصیص نیابد، وقتی درآمدی محقق نشود، وقتی اعتباری تزریق نگردد، وقتی مصوبه ای در میان نباشد و یا زمانی که چالش ها و هزینه های مالی بسیار عمیق تر از حدّ تصور در برابر دیدگان مسئولین و مردم به جلوه در می آیند، انتصاب مدیران از هر شهری، به استناد واقعیات عینی و ملموس، چه نفعی می تواند برای اهالی شهر زادگاهی اش داشته باشد و یا استقرار یک نمایشگاه در شهری، در حالی که توان خرید مردم پایین و سبد خرید خانوار آسیب پذیر باشد، بجز تحمل زحمات میزبانی و ترافیک و سایر دردسرها، چه سودی برای مردم یک شهر خواهد داشت و یا حتی استقلال کلی یک شهرستان در حالیکه کیسه تهی است، چه آورده ای برای شهر دارد؟

 

چه ناشایست است که مردم فهیم و بیدار دل مازندرانی در هر یک از مناطق استان، تنها و تنها با دیدن ظواهر امر و زینت های فریبنده و اخبار نادرست، گرفتار احساسی نزاع هایی شوند که هیچ اندر هیچ و خروجی آنها صفر و یا نزدیک به صفرند!

 

مثلاً غرب استانی ها فکر کنند که در شرق استان چه خبر باشد و اوضاع آنجا احتمالاً گل و بلبلی است! و یا شرق استانی فکر کنند که غرب استان با میزبانی از این همه گردشگر داخلی و یا حتی خارجی، پول پارو می کنند! و یا به اشتباه برخی گمان کنند که در فرمانداری ها و بخشداری های جدید، بودجه و اعتبار سرازیر شده و پروژه ها پشت سر هم در آنجا صف کشیده اند!

 

و بدتر از همه ی این حالات و احتمالات، نگاه حسرت انگیز استان های کویری و غیره به مازندران است که فکر می کنند استانی با این همه سرسبزی و نشاط اقلیمی و موقعیت های توریستی، مظهر برخورداری از مواهب اقتصادی و رفاهی است و با فقر و محرومیت در بیگانگی کامل قرار دارد!

 

این ها فقط خیالات دلخوش کننده ای است که در واقعیت نمی گنجد و مازندران بجز شهدا و سرمایه های معنوی و اقلیمی اش، دارای هیچ افتخار اقتصادی و یا رفاهی نیست و آنچه در مازندران می گذرد، صدقه سر اقلیم استثنایی آن شامل دریا و جنگل است که تا حدودی مازندران را سرپا نگه می دارد!

 

حقیر قصد سیاه نمایی از اوضاع معیشتی تمامی شهروندان مازندرانی ندارم، اما می خواهم تأکید کنم که سطح رفاه و خدمات و اشتغال و درآمد و غیره در شأن هیچیک از شهرها از غربی ترین نقطه تا شرقی ترین نقطه ی مازندران نیست و مرکز استان هم در همین قاعده، قابل دفاع است، همانگونه که سایر شهرهای بزرگ استان مثل بابل و آمل قابل دفاع اند!

 

مخلص کلام اینکه وضعیت نامطلوب موجود، ارزش درگیری ها و نزاع های متکثر و بی پایان را نداشته و ما باید در سال همدلی و همزبانی، بیش از آنکه انرژی های خود را مصروف مصاف های بی فایده کنیم، شایسته تر آن است که با همکاری و مشارکت هر چه بیشتر، به مازندران یکپارچه ای فکر کنیم که هر روزمان بهتر از دیروزمان شود و از طرفی در مظان طمع آبی و خاکی استانهای همسایه از مازندران گرفتار نمانیم!

 

ثمره ی همدلی و همزبانی، وحدت ملی و انسجام اسلامی است و این دو مؤلفه قطعاً به اقتدار استانی می انجامند و هم افزایی انرژی های پراکنده موجب افزایش حجم نگاه سیاستمداران کشوری به مازندران خواهد شد و در این شرایط است که گوشه نگاه مقامات قوای سه گانه، مازندران را نیز در حوزه عنایت قرار داده و ما هم در تخصیص ها و سفرها و مصوبه ها، سهم های مشابه با استانهای برخوردار را نصیب خود خواهیم کرد!

 

به هر حال باید بپذیریم که تفرقه ها و اختلافات درون استانی بر سر مسائل نه چندان مهم، موجبات تسلط دیگران را بر ما فراهم کرده و از آقایی و همترازی ما با استانهای برتر می کاهد و همین امر، مقدمات سقوط تدریجی جایگاه اجتماعی ما را فراهم و تقویت می کند و این نه در شأن مردم مازندران و نه در شأن مدیران آن نبوده و باید به این نزاع ها و البته هر نزاع بی فایده ی دیگری پایان داد!

 

در پایان از اصحاب رسانه و صاحبان کرسی و اندیشه و تریبون و قلم انتظار می رود تا با گشایش موضوعات و تنویر افکار عمومی و خواص، حواس مازندرانی ها را به اموری متمرکز کنند که زمینه های توسعه ی همه جانبه ی استانی را بیش از پیش تقویت کرده و بر اساس حکمت نامگذاری سال ۱۳۹۴ از سوی مقام معظم رهبری، عامل وحدت و همدلی و همزبانی و مانع از نزاع های مشابه عصر جاهلیت شوند.

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه