اقتصاد مسئله ی مهمی است که اثر آن بر رفتار کشورهای مذاکره کننده با ایران سایه افکنده است و حالا در مذاکرات هسته‌ای دست‌ِ‌کم پنج‌ کشور از هفت‌ کشور مذاکره‌ کننده، به طور قاطع نمی‌توانند بگویند منافعشان در توافق است یا در عدم توافق؟

mozakerat-hastee14

 

 

شرق پرس-سرویس سیاسی: منافع اقتصادی، تنها گزاره‌ای‌ست که همه‌ی کشورها اتفاق‌نظر دارند باید رعایت شود. اقتصاد، مثل “دمکراسی “، “آزادی “، “حقوق بشر ” و دیگر واژگان به شدت دستمالی شده نیست که نتوان مصداقی را که همه‌ی روی آن اجماع داشته باشند برایش یافت؛ و حالا در مذاکرات هسته‌ای دست‌ِ‌کم پنج‌ کشور از هفت‌ کشور مذاکره‌ کننده، به طور قاطع نمی‌توانند بگویند منافعشان در توافق است یا در عدم توافق؟

 

 

از روسیه شروع کنیم. برخلاف مذاکرات سال ۹۲ که وزیر امورخارجه‌ی روسیه نقش و حضور فعالانه‌ای داشت، در دور اخیر مذاکرات بیشتر نقش او، خنثی بود. تا آنجا که معاون وزیر امورخارجه‌اش برای مذاکرات حاضر شد؛ و در روز قرائت بیانیه‌، نه حتی همین معاون وزیر امورخارجه که یکی از مدیران سیاسی وزارت امورخارجه‌ی روسیه در کنار پرچم روسیه ایستاد. این‌ها البته نه اتفاقی که حاوی پیام‌های مشخصی است.

 

علت را می‌توان در بحران اوکراین جست‌جو کرد. سال ۹۲ هنوز بحران اوکراین شروع نشده بود و روابط غرب و روسیه اینچنین تیره نبود! همچنین در مذاکرات سال ۹۲ بحث خروج احتمالی مواد غنی‌سازی شده از ایران مطرح بود و روسیه امید داشت نقش شبه‌محوری ایفا کند اما با رد این احتمال از سوی ایران، روسیه‌ی ناامید، منافع خود را بیشتر از همه نه در توافق و نه در عدم توافق بلکه بر ادامه‌ی همین روند دید.

 

کشور بعدی چین است. ادامه رشد اقتصادی مهم‌ترین موضوع برای این کشور است و چین از یک سو برای ادامه‌ی پیشرفت اقتصادی به خاورمیانه‌ای آرام نیاز دارد، پس توافق برایش بهتر است؛ اما از سوی دیگر حل و فصل مشکلات بین ایران و ایالات متحده، باعث خواهد شد که امریکا فرصت بیشتری برای سرک کشیدن به حیات‌خلوت چین یعنی خاور دور داشته باشد و چین نمی‌خواهد بازار آرام و مطمئن خاور دور را از دست بدهد یا برای آن رقیب پیدا بشود؛ بنابراین در حال حاضر بیشتر منافع برای چین هم نه در توافق نه در عدم توافق، بلکه بر ادامه‌ی همین روندِ کش‌دار استوار است.

 

اما فرانسه، شاید در عالم رسانه فرانسه غلیظ‌تر از همه و بیشتر نماینده‌ی اسرائیل و تندروهای ایالات متحده باشد و اگر نگرانی بابت وجه‌ و آینده سیاسی نبود، فابیوس که اصالتاً یهودی‌زاده است دوباره میز مذاکره را بهم می‌ریخت.

 

اما در واقع فرانسه از یک‌سو روابط اقتصادی قوی با کشورهای عربی دارد و به طور میانگین در سال ۲۰۱۳ صادرات این کشور به کشورهای عربی ۴۰ درصد افزایش داشته و از سوی دیگر بزرگ‌ترین شرکت خودروسازی فرانسه یعنی پژو سال‌های سال است که به جهت خیال آسوده از بازار ایران زحمت بازاریابی در دیگر کشورها را به خود نداده و قطع روابط اخیر پژو با ایران باعث ضربه‌ی شدید به دومین شرکت خودروسازی اروپا شده است. هرچند فرانسه ادعا می‌کند این ضربه آنچنان نیست که پژو را ورشکست کند اما نگاهی به آمار این سؤال را ایجاد می‌کند که فرانسه ۴۰۰ هزار خودرویی را که سالیانه به ایران می‌فروخته، می‌خواهد در کدام بازار و چگونه در رقابت با خودروسازی‌های امریکا و سایر کشورها آب کند؟

 

شاید تصور شود سود فروش پژو با سود صادرات به کشورهای عربی دَر! اما اولاً حجم بالایی از این صادرات، تسلیحاتی است و تا زمانی ادامه خواهد داشت که ایران‌هراسی برای کشورهای عربی وجود داشته باشد، در ثانی شاید در ظاهر این دو نوع صادرات، صادرات فرانسه باشد اما در واقع پول را روانه‌ی جیب دو گروهِ مجزا خواهد کرد و این دو گروه هرکدام اهرم‌های خود را برای فشار بر دولت دارند!

 

تعارضِ نظرِ داخلی دو بازیگر اصلی مذاکرات یعنی ایران و ایالات متحده‌، برای مذاکرات هم این روزها آنچنان واضح و روشن است که بی‌نیاز از توضیح باشد. سنا به شدت با دولت اوباما مخالفت می‌کند و این مخالفت قطعاً نه از سر نگرانی برای آرامش خاورمیانه که محصول روابط پیچیده‌ی ثروت و قدرت است.

 

در ایران نیز به طور واضح دولت منتظر امضا‌ی توافق‌نامه برای رفع جدی مشکلات اقتصادی است و مجلس به فرضِ حلِ مشکلات اقتصادی بعد از امضای توافق، نگران بعدعهدی و “دبه ” درآوردن طرف مقابل است؛ و در این میان البته رهبر انقلاب بارها تذکر داده‌اند که رفع مشکلات اقتصادی، با نگاه به داخل کشور مقدور است.

 

در خصوص انگلستان و آلمان هم مواردی وجود دارد. هرچند انگلستان با انتخابات اخیر می‌تواند با خیالی آسوده‌تر در مذاکرات باشد، اما در آلمان دولت ائتلافی سیاه و سفید بر سرِ کار است؛ یعنی “مرکل ” از آنجایی که نتوانسته با احزاب هم‌پیمان خود دولت تشکیل دهد مجبور به ائتلاف با متعارض‌ترین حزب شده و این میان وزارت امورخارجه به رقیب انتخاباتی “مرکل ” یعنی “اشتاین مایر ” رسیده است؛ اما علی‌رغم این اختلافات، آلمان آنچنان مقهور و زیر سلطه‌ی صهیونیست‌هاست که حتی فکر مخالفت با اسرائیل به مخیله‌ی کسی هم نمی‌رسد.

 

در مجموع اولاً باید دانست که هر وجه از منافعِ اقتصادی یاد شده در کشورهای مختلف، افراد مختلفی را به ثروت خواهد رساند و این افراد حتماً از اهرم‌های خود برای فشار به دولت‌ها استفاده خواهند کرد و در ثانی باید نقش مهم نفت را به این معادله افزود که آنرا بسیار پیچیده‌تر می‌کند؛ و این گمان را قوی‌تر که منافعِ اکثر کشورها در ادامه‌ی همین روند کج‌دارومریز است.

 

به‌ هر روی مناقشه‌ی اتمی ایران هرچه که هست، مذاکره برای رفع نگرانی‌های “صلح ” و “آرامش ” نیست؛ بلکه مشخصاً مذاکره برای منفعت است و در این میان جمهوری اسلامی باید بیشتر از “اعتماد سازی ” که دروغی بیش نیست، به این منفعت فکر کند.

 

 

 

امیرعلی صفا-الف