برخی از نمایندگان معترض بودند. در این اثنا آیت‌الله محمد یزدی هم به آن جمع پیوست و در حالی که بسیار ناراحت و عصبانی بود با صدای بلند که توجه دیگران را هم جلب کرد اظهار داشت: این کار وهن اسلام و تشیع است که یک مسلمان متدین و متعبدی مثل دکتر ولایتی در تشییع جنازه یک کافر و ملحد که رئیس کفار است شرکت کند...

 

روزنامه اطلاعات خاطره ای را از حجت الاسلام محمدعلی خسروی نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی درباره بحث هاشمی رفسنجانی و یزدی منتشر کرد.

 در این خاطره آمده است:

در دوره اول مجلس شورای اسلامی که اینجانب نیز افتخار نمایندگی مردم را داشتم، هرهفته مجلس سه روز جلسه علنی داشت که رأس ساعت ۸ صبح با تلاوت آیاتی از قرآن آغاز می‌شد.

آیت‌الله‌ هاشمی رئیس مجلس، اکثر اوقات، نیم ساعت قبل از شروع رسمی در جایگاه می‌نشست تا نمایندگانی که کار یا خبری داشتند با ایشان در میان بگذارند.

صبح روز پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۶۱ ساعت هفت و نیم وارد صحن مجلس شورای اسلامی شدم اطراف صندلی آقای ‌هاشمی همهمه بود. جلو رفتم دیدم بحث بر سر آقای دکتر ولایتی وزیر امور خارجه است که طبق اعلام رادیو قرار بود در تشییع جنازه برژنف صدر هیات رئیسه و رهبر اتحاد جماهیر شوروی که شب قبل فوت کرده بود شرکت کند.

برخی از نمایندگان معترض بودند. در این اثنا آیت‌الله محمد یزدی هم به آن جمع پیوست و در حالی که بسیار ناراحت و عصبانی بود با صدای بلند که توجه دیگران را هم جلب کرد اظهار داشت: این کار وهن اسلام و تشیع است که یک مسلمان متدین و متعبدی مثل دکتر ولایتی در تشییع جنازه یک کافر و ملحد که رئیس کفار است شرکت کند.

آیت‌الله ‌هاشمی هرچه استدلال کردند ایشان قانع نشدند و گفتند باید این برنامه در این سطح انجام نشود و جلو آن گرفته شود تا اعتقادات مردم سست نگردد.

آقای‌ هاشمی در پاسخ گفتند اگر امام اجازه داده باشد چی. آیا باز هم شما مخالفید؟ آقای یزدی گفت اگر امام در جریان است و با اذن ایشان باشد ما حرفی نداریم. ایشان فرمود خاطرتان جمع باشد این گونه امور مهم بدون اطلاع امام انجام نمی‌شود.

آقای یزدی گفتند از صبح زود دهها نفر از بازاریان و متدینان به من تلفن زده‌اند و به شدت ناراحتند پس اعلام کنید که به دستور امام بوده تا مردم بپذیرند. آقای‌ هاشمی پاسخ دادند ما اعلام نمی‌کنیم که این امر با اجازه امام است، اصلاً چرا ما باید امام را برای هر مسأله‌ای خرج کنیم این درست نیست. و ایشان هم دیگر چیزی نگفت.

پاسخ آیت‌الله ‌هاشمی در آن روز بسیار قابل تأمل بود و با گذشت زمان اهمیت آن به عنوان یک اصل مهم آشکارتر شد. در ساختار اندیشه و تدبیر‌هاشمی، حفظ جایگاه امام و رهبری یک اصل خدشه ناپذیر است. افسوس که این اصل در مقاطعی نادیده گرفته شد و عده‌ای از روی ناآگاهی یا تعمد حریم این جایگاه را نگه نداشتند و تا توانستند برای هر کار پیش پا افتاده‌ای پای رهبری نظام را به میان کشیدند، چه در دوران امام و چه پس از آن.

انتساب هر مسأله جزیی به موافقت یا مخالفت رهبری نظام و درگیر کردن ذهن جامعه به این امور، البته ممکن است چند صباحی به نفع آنان باشد اما در دراز مدت ضربات جبران ناپذیری به آن جایگاه وارد خواهد آورد. باید بدانیم کشور و نظام همواره روزهای سخت و حساسی را در پیش دارد بگذاریم اعتبار و آبروی رهبری در آن روزهای حساس خرج شود و این ذخیره گرانبها را تمام نکنیم.

علامت دوراندیشی و بلند نظری آقای‌هاشمی در این بود که تا حد امکان همه بلایا را به جان می‌خرید و از امام و رهبری مایه نمی‌گذاشت. چنانکه در قضیه پذیرش قطعنامه به حضرت امام پیشنهاد داده بود که این اقدام را به پای من بنویسید و سپس مرا محاکمه و اعدام کنید تا به جایگاه شما لطمه‌ای وارد نگردد.