از همان اول گفت‌وگو اين سوال قلقلك‌مان مي‌داد: «واقعا شما برادر شهرام شب‌پره هستيد؟!» بس كه آن روزها شبيه‌اش بود و حالا كپي برابر اصل اوست! نكته ديگر اينكه برخلاف شايعات، علي آيينه عبرت حتي سيگار هم نمي‌كشيد. از همين‌جاها وارد اصل مطلب شديم.

حالا نزدیک به دو دهه از پایان «آیینه عبرت» گذشته است؛ مجموعه‌ای که ابتدا یک اتفاق بود و آن‌قدر به مذاق تماشاگران…

شرق پرس: حالا نزدیک به دو دهه از پایان «آیینه عبرت» گذشته است؛ مجموعه‌ای که ابتدا یک اتفاق بود و آن‌قدر به مذاق تماشاگران تلویزیون در دهه شصت خوش آمد که برایش دنباله‌های متعددی ساختند و هفت سال تمام از شبکه یک سیما پخش شد.

پیدا کردن «علی» شخصیت اول آن سریال، سخت‌‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردیم. البته بعدا معلوم شد برای گپ زدن با هنرپیشه‌ای که تا دلتان بخواهد پشت سرش حاشیه و شایعه ردیف می‌شد و اصلا به آن چهره غمگینش نمی‌آمد، راه را اشتباه رفتیم. با اینکه سال‌هاست «محمود دینی» بر پرده سینما یا تلویزیون ظاهر نشده، اما بیکار هم ننشسته و فعالیت‌های زیادی داشته است. از راه‌اندازی «یاسین فیلم» یا شبکه ماهواره‌ای «پرشین تی‌وی» گرفته تا همین تعاونی هنرمندان که این روزها در آن فعال است.

aynebrat1

دینی متولد ۱۳۴۲ و کرد بیجار است. او فعالیت هنری را با چند نقش کوتاه در سینما آغاز کرد، اما تلویزیون و آیینه عبرت بود که شهرت و محبوبیت را برایش به ارمغان آورد. از سال ۷۲ و با تعطیلی آن سریال به سینما رفت و در «شاهین طلایی» اولین ساخته «قدرت‌الله صلح‌میرزایی» بازی کرد. این فیلم خیلی فروش کرد و باعث شد دینی در ۸ فیلم دیگر هم بازی کند؛ مجازات، حامی، گریز از مرگ، نخل محبت و… خودش می‌گوید: «تمام کارهایم بفروش بودند، فیلم کم‌فروش نداشتم!»

دینی سال ۷۹ یاسین فیلم را تاسیس و شروع به ساخت فیلم‌های کوتاه داستانی و مستند برای نیروی‌انتظامی و شبکه دو کرد. او دلیل خداحافظی با بازیگری و رفتن به سوی کارگردانی را جایگاه لرزان هنرپیشه‌ها و سختی در اوج ماندن می‌داند.

از همان اول گفت‌وگو این سوال قلقلک‌مان می‌داد:

«واقعا شما برادر شهرام شب‌پره هستید؟!» بس که آن روزها شبیه‌اش بود و حالا کپی برابر اصل اوست! نکته دیگر اینکه برخلاف شایعات، علی آیینه عبرت حتی سیگار هم نمی‌کشید. از همین‌جاها وارد اصل مطلب شدیم.

زمانی که آیینه عبرت پخش می‌شد من مدیرکل روابط عمومی اداره مبارزه با موادمخدر بودم. بنیانگذار کار فرهنگی در ستاد مبارزه با موادمخدر نهاد ریاست‌جمهوری و اداره مبارزه با موادمخدر نیروی انتظامی، خود من بودم. ناگفته نماند که از بچه‌های قدیمی جنگ هستم و به این موضوع افتخار هم می‌کنم. بعضی‌ها فکر می‌کنند ما هنرپیشه‌ایم، در این انقلاب نبودیم. زمانی که انقلاب شد، از طریق بسیج به سپاه رفتم و در عملیات فتح‌المبین از فرماندهان آن عملیات بودم. نباید اینها را می‌گفتم، خیلی‌ها نمی‌دانند و فکر می‌کنند ما همیشه هنرپیشه بودیم. بعضی آقایان الان چهره ثابتی شدند و نقش‌های کلیشه‌ای جبهه و جنگ را بازی می‌کنند، در حالی که من وقتی حساب می‌کنم می‌بینم وقتی جنگ بود، اینها سنی نداشتند که توی جبهه بوده باشند! در فتح‌المبین من فرمانده گروهان بودم، در تیپ امام سجاد و از تهران رفته بودیم. سال ۶۱ که از جبهه برگشتم از سپاه به کمیته انقلاب اسلامی مامور شدم و همانجا بنیان کار فرهنگی را گذاشتم و با ستاد مبارزه با موادمخدر نهاد ریاست‌جمهوری سریال «آیینه عبرت» را درست کردیم.

قبل از آن، کار فرهنگی به آن صورت وجود نداشت؟

نه، نبود. بعد از طرح ادغام نیروهای انتظامی، من مدیرکل روابط عمومی اداره مبارزه با مواد مخدر بودم و کارهایی کردیم، تا سال ۷۳ که از ناجا استفعا دادم. درجه‌ام سرهنگ تمام بود و پا به‌تیمساری استعفا دادم.

چرا؟

چون ناجا یک سازمان نظامی است و محدودیت‌های خاص خودش را دارد. با کارهای فرهنگی که من دوست داشتم انجام دهم مغایرت داشت. یک مدت هم دانشگاه پرواز بودم، در یگان هوایی کمیته دوره خلبانی دیدم و بالغ بر ۲۴ ساعت پرواز با هلی‌کوپتر داشتم. خلاصه اینکه آمدم بیرون و کار سینما را ادامه دادم. همین است که بعضی آقایان فکر می‌کنند ما از این هنرپیشه‌های قرتی هستیم و شناسنامه‌ای نداریم! من از جبهه کار فرهنگی را شروع کردم، یادم است یک کلیشه آرم سپاه درست کرده بودیم، با اسپری رنگ توی کوله‌پشتی‌هامان گذاشته بودیم و روی تانک‌هایی که از عراقی‌ها می‌گرفتیم بلافاصله آرم سپاه را می‌کشیدیم که یعنی این تانک را ما گرفتیم!

در آیینه عبرت، شما تهیه‌کننده بودید و کارگردان آقای شاه‌محمدی بود… راستی اسم کوچک‌شان چه بود؟

شاه‌محمدی‌ها چهار برادر هستند. مهدی‌شان در صداوسیمای استان مرکزی است، مسعود و محسن اینجا کار می‌کنند.

سری اول آیینه عبرت چطور شروع شد؟

وقتی ما این سریال را با مختار کلانتری و محسن (شاه‌محمدی) شروع کردیم، شامل دو بخش بود؛ مستند و داستانی. مستندها را خدا رحمت کند، آقای «کامبیز درعی» می‌ساخت که تصادف کرد و مرحوم شد. داستانی‌ها هم افتاد گردن ما. بودجه‌های کار را ستاد مبارزه با موادمخدر می‌داد. من هم به صورت اتفاقی تهیه‌کننده شدم و هم اتفاقی هنرپیشه شدم! مدرکم فوق‌دیپلم فیلمبرداری از مدرسه صداوسیماست. ما اولین سری دانشجوهایی بودیم که در تلویزیون دوره می‌دیدیم و برای تصویربرداری می‌فرستادندمان جبهه. هواپیمای شهید محلاتی که در اهواز زمین خورد، اولین دوربینی که فیلمبرداری کرد خود من بودم. در تصاویر حرالهویزه آنجا که نوک قایق وسط دوربین است، کاری بوده که من گرفتم؛ تمام آن فیلم‌ها را من گرفتم.

آیینه عبرت اولیه چند قسمت بود؟

قرار شد که ۱۳ قسمت برنامه بسازیم؛ معرفی ستاد مبارزه با مواد مخدر و اهداف‌اش. وقتی این برنامه پخش شد هم مردم خوش‌شان آمد و هم مسئولان وقت. دیگر شروع کردیم به کار کردن و بخش مستندش کمرنگ شد و بیشتر نمایشی بود. ناگفته نماند که فیلمبردار بخشی از آن مستندها هم بودم، با آقای سلحشور کار می‌کردیم.

فرج‌الله؟!

نه، تقی سلحشور که دستیار کارگردان‌های معروف قدیمی بوده… خلاصه دیگر کار آیینه عبرت پا گرفت و ما شدیم «علی» (اسم کاراکتری که دینی بازی می‌کرد) و شایعاتی که داداش «شهرام شب‌پره» است و خیلی چیزهای دیگر! اما آن چیزی که از آیینه عبرت یادم است، اینکه فردای شبی که پخش می‌شد خیلی از زندانی‌هایی که ملاقاتی نداشتند، خانواده‌هایشان برای ملاقات می‌رفتند؛ مادرها و خواهرها و پدرهایشان تحت تاثیر قرار می‌گرفتند. طبق آمار صداوسیما، پربیننده‌ترین برنامه وقت بودیم. البته یک تعداد از این روشنفکرهای توتون هافن‌هاف بکش، می‌نشستند و نقد منفی می‌نوشتند. همه نقدهایشان را دارم. من فیلمی ساختم با یک دوربین، یک صدابردار و یک فولکس. من و محسن شاه‌محمدی بودیم و جواد گلپایگانی (نقش آتقی) و حمید احمدی و عباس مرسی. آقا ما منشی صحنه، دکوپاژ، سناریو، هیچی نداشتیم. آن هم با کمترین مبلغ کار را جمع می‌کردیم.

به نظرتان موفق هم بودید؟

ببینید، ما تا اطلاع‌رسانی دقیق به مردم نداشته باشیم، نمی‌توانیم با کاهش تقاضای بازار روبه‌رو شویم. تا زمانی که تقاضا هست، قاچاقی هم هست. شده موش را هم آموزش بدهند، مواد می‌آورند. باید تقاضا را کاهش داد. معتقدم آقایان ستاد در اطلاع‌رسانی ضعیف عمل کردند. آمار ورود موادمخدر به ایران در سالی که آیینه عبرت پخش می‌شد را با آمار این چند سالی که سریال ما پخش نشده و اطلاع‌رسانی ضعیف بوده، مقایسه کنید و تعداد معتادها را ببینید. همه هم مدعی‌اند که می‌خواهند راجع به موادمخدر فیلم بسازند. نه، راجع به این قضیه کسی باید کار کند که مواد را بشناسد. من به عنوان افسر ارشد در اداره مبارزه با موادمخدر، قاچاقچی‌ها و معتادها را می‌شناختم. این دو تا خیلی با هم تفاوت دارند. حالا بعضی از منتقدها که به ضررشان بود، گفتند آیینه عبرت بدآموزی دارد…!

منقل و وافور و اینها را نشان دادید؟

نه، هیچ‌وقت نشان ندادیم. شما یک صحنه از آیینه عبرت را به من نشان بده که بنده یا جواد (گلپایگانی) وافور دست گرفته باشیم. حاضرم تاوان پس بدهم و عذرخواهی کنم. حالا یک صحنه منقل را گذاشتیم، مگر با دیدنش باید یاد تریاک‌کشی بیفتی؟ چرا فکر بد می‌کنی شما؟!

اتفاقا به نظر من باید این چیزها را نشان داد و به خانواده‌ها آموزش بدهیم.

بله، باید نشان بدهیم. هر چیزی که گفتم بد است و جلویش را گرفتیم، بدتر شد. مثلا ماهواره‌ها را ول کردند، خداوکیلی الان کسی ماهواره نگاه می‌کند؟ حالا برویم جلویش را بگیریم، از هزار سوراخ دیش و ال‌ان‌بی بیرون می‌آید! باید راجع به موادمخدر اطلاع دقیقی به مردم بدهیم تا کاهش تقاضا داشته باشیم و دیگر در مرزها این همه هزینه نکنیم. خندق کندند، الان پر شده، شده اتوبان!

پس بازتاب آیینه عبرت کلا مثبت بود؟

بله، سازمان سنجش افکار صداوسیما، آیینه عبرت را جزو پربیننده‌ترین برنامه‌ها اعلام کرده. سند مکتوب‌اش را هم دارم، توی کتابخانه‌ام موجود است. مسئولان هم همه خوش‌شان آمده بود. گفتم که، یک تعداد آدم عقب‌افتاده عملی علیه ما نقد کردند. می‌نشستند جلوی تلویزیون و سریال را می‌دیدند، زن‌شان می‌گفت: ببین، عاقبت تو است! بهشان برمی‌خورد، فردا می‌رفتند توی روزنامه‌ها چه چیزهایی که علیه من نمی‌نوشتند.

البته خیلی هم خوشحالم، چون فیلم بدون نقد معنا ندارد. اما فکر می‌کنید ساخت هر برنامه در آن زمان چقدر هزینه‌اش می‌شد؟ هزینه یک روز ناهار یک فیلم سینمایی نمی‌شد.

خب چرا از عوامل حرفه‌ای استفاده نکردید؟

اصلا می‌دانید آیینه عبرت چطور شکل گرفت؟ من بودم، مختار کلانتری و تیمسار ابویی در ستاد مبارزه با موادمخدر. یک روز تمامی هنرمندان، کارگردانان و نویسنده‌ها را دعوت کردیم بیایند و درباره موادمخدر قصه و طرح بدهند تا فیلم بسازیم. باور کنید از ۱۵۰ نفری که حضور پیدا کردند، ۷۰-۶۰تایشان مشکل اعتیاد داشتند! خب به فکر افتادیم که ما می‌خواهیم بدهیم اینها برایمان فیلم بسازند؟ گفتیم خودمان این کار را می‌کنیم.

خیلی دلتان از مخالفان آیینه عبرت پر است!

نه، ما وقتی می‌بینیم که یکی دارد خوب می‌دود، چوب می‌گیریم زیر پایش تا با مخ بخورد زمین! توی حرفه سینما هم اینجوری است۰. تا می‌بینند فلان بازیگر دارد خوب کار می‌کند، یک نسخه‌ای برایش می‌پیچند. این تنگ‌نظری بد است. بعضی از مسئولان آن موقع هم دهن‌بین بودند. راجع به من آنقدر شایعه درست شده بود که خودم وقتی می‌شنیدم وحشت می‌کردم. من از آن وقتی که یادم است فقط با یک خانم ازدواج کردم! سه تا بچه دارم، عاشق بچه‌ها و خانواده‌ام هستم. خانواده بسیار مذهبی‌ای هم دارم. به‌رغم اینکه من هنرپیشه شدم، آنها از این حرفه بدشان می‌آید. بنابراین با حرف‌ها و شایعاتی که ساختند و تهمت‌هایی که زدند، به فکر افتادم آیینه عبرت را تعطیل کنم.

چند سال پخش شد؟

از سال ۶۵ تا ۷۲؛ یعنی هفت سال مداوم برنامه داشتیم. پاییز شروع و زمستان تمام می‌شد.

گفتید که سناریو آنچنانی هم نداشتید؟

هیچی! می‌رفتیم سر صحنه، محسن شاه‌محمدی یک داستانی حدود دو، سه خط برایم تعریف می‌کرد و شروع می‌کردیم. این محصول اعتمادی بود که آقای موسوی مدیر گروه اجتماعی و تیمسار ابویی مدیر اداره نظارت و ارزشیابی به ما داشتند. این اواخر که دیگر خیلی معروف شده بودیم و عکس ما را توی کوچه و خیابان می‌فروختند، همه شده بودند تحلیلگر و فکر می‌کردند گروهی با یک سرمایه هنگفت دارند سناریو می‌نویسند و می‌سازند و… یک عده آدم از خدا بی‌خبر هم برای ما شایعات درست می‌کردند که مثلا این را گرفتند، آن قاچاقچی است، آن یکی معتاد است. این شد که خود من به این نتیجه رسیدم که خیلی با احتیاط و آرام، برنامه را تعطیل کنم. محسن شاه‌محمدی رفت دنبال کار و زندگی‌اش، جواد گلپایگانی و من هم همین‌طور. سرنوشت ما سه تا از هم جدا شد.

جواد گلپایگانی را از کجا پیدا کردید؟

ایشان قبل از اینکه با ما کار کند، فیلم «نقطه صفر» خدابیامرز محمدرضا اعلامی با بازی جمشید هاشم‌پور در کارنامه‌اش بود. قبل از انقلاب هم تهیه‌کننده چند فیلم سینمایی بوده که من ندیدم. ما دنبال یک فرد معتاد می‌گشتیم، «ایرج سرباز» که مدیر تدارکات بود، ایشان را به ما معرفی کرد. یادم است روز اول گریمور نداشتیم که جواد را گریم کنیم. رفتیم توی یک خرابه‌ای، ایرج لباس کهنه‌ای تن او کرد و با ذغال و خاکستر چوب سوخته صورت جواد گلپایگانی را سیاه کرد! اصلا گریم نداشتیم. اواخر سریال «برگ‌ریزان» دیدیم یک نفر آمد به اسم گریمور به صورت ما فوم می‌زد. می‌پرسیدیم: این چی هست که می‌مالی به سر و صورت ما؟! حالا می‌بینم که بازیگرها ابرو را برمی‌دارند، دماغ را عمل می‌کنند، موها را چطور می‌کنند، لک و پیس‌ها را می‌گیرند، تازه توی مونتاژ هم فیلتر می‌گذارند. ما آن موقع این چیزها را نداشتیم. همین بود که باعث می‌شد سریال خیلی به خانواده‌ها بچسبد؛ خود جنس بود.

دل‌تان برای آیینه عبرت تنگ نشده؟

الان حاضرم شرطی بگذارم. اگر ستاد مبارزه با موادمخدر واقعا می‌خواهد کار تاثیرگذاری بکند و آقای ضرغامی در تلویزیون (به عنوان یکی از اعضای شورای مبارزه با موادمخدر) هم قبول کند، یک بار اجازه بدهند من و محسن شاه‌محمدی و جواد گلپایگانی یک آیینه عبرت ۱۳ قسمتی دیگر بسازیم. اگر خیابان‌ها خلوت نشد من این حرفه را می‌بوسم و برای همیشه می‌گذارم کنار.

به خودشان هم پیشنهاد دادید؟

الان بخواهی یکی‌شان را ببینی باید ۵۰ روز بدوی تا آقایون را پیدا کنی!

چند سال است کار نکردید. مردم مثل قبل شما را می‌شناسند؟

۱۰ سال است که جلوی دوربین نرفتم. درست است که رفتم و نقش اول سینمای حرفه‌ای شدم ولی هنوز که هنوز است مردم با نام «علی» من را می‌شناسند. همه سریال و شخصیت‌هایش را دوست داشتند. یکی از هنرپیشه‌های معروف که مرحوم شده به من می‌گفت هنرمند باید «آن» داشته باشد، شما آن را دارید و سال‌های سال که در تلویزیون و سینما نباشید باز مردم شما را می‌شناسند.

کلا چند قسمت از آیینه عبرت پخش شد؟

۵۴ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای ساختیم. البته تحت عنوان‌های مختلف؛ مثلا «برگ‌ریزان» ۲۰ یا ۱۹ قسمت بود. «خواستگاری» پنج قسمت بود و «سودای تلخ» دو قسمت. در زمانی که ما را با اوشین مقایسه می‌کردند، باز هم بالاترین آمار بیننده را داشتیم.

اگر دوباره آیینه عبرت بسازید، باز هم نقش اول‌اش را خودتان بازی می‌کنید؟

بله، حتما. جواد گلپایگانی و محسن شاه‌محمدی هم هستند. آیینه عبرت بدون این سه تا آیینه عبرت نیست.

اسم سریال را کی انتخاب کرد؟

خود محسن (شاه‌محمدی).

با شهرتی که آن زمان به دست آوردید، عکس‌تان حتی روی جاسوئیچی‌ها رفت و جلوی دبیرستان دخترانه می‌فروختند و… آن وقت‌ها سمبل جوانان خوش‌تیپ و موردپسند جامعه بودید. در حالی که الان مردهای ظریف و حتی شکستنی مد شده‌اند. شما که روی فیلمفارسی تاکید دارید فکر می‌کنید باز هم آن فرمول جواب می‌دهد؟

ببینید، مسئولان ما و متولیان فرهنگی جامعه بد عمل کردند که به اینجا رسیدیم. کار فرهنگی درست و بسترسازی نکردیم. چرا فرهنگ غرب و الگوهای وارداتی را رواج دادیم؟ آن هم با فیلم‌هایی که خودمان تولید کردیم. قدیم‌ها این خبرها نبود. چطور وقتی قیصر پخش شد همه کت آن طوری و کفش نوک‌تیز و پاشنه به خواب پوشیدند، چطور آن فیلم می‌توانست فرهنگ خودش را رواج بدهد ولی ما الان نمی‌توانیم فرهنگ و الگویی را که می‌خواهیم رواج بدهیم؟ الان یک پروانه سینمایی درخواست کردم به نام «فریادرس» که قصه خوبی دارد و درباره فرهنگ اصیل ایرانی است، آداب و رسوم و سنت ایران است؛ مردی و مردانگی در آن هست. به این فیلم اتهام سطحی بودن و فیلمفارسی می‌زنند. البته من معتقدم باید فیلمفارسی بسازیم. پس چی؟ فیلم ژاپنی بسازیم؟ فیلمفارسی بد نیست، این فیلم‌هایی که می‌سازند و مثلا طرف چاقو می‌گذارد زیر گردن مردی که برود زنش را طلاق بدهد تا او با آن زن ازدواج کند. این بد است، این با فرهنگ ما مغایرت دارد.

نویسنده : مزدک علی‌نظری

نسیم آنلاین